۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

آقای کریم آقا




آقای کریم آقا
چون ممکن است روز شنبه با قطار بیاییم لازم است وسیله به ایستگاه بیاورید که به زحمت نیفتم و همچنین وسیله برای حمل مبل و صندلی بیاورند. اگرممکن شد گاری کربلایی حامد را هم بگویند بیاید. 31/10/23 - امضا
*
نامه و دست خط مرحوم پدربزرگ ِ مادری است به مرحوم پدر در پنجاه و هشت سال قبل. پدربزرگ مادری، مرحوم حاج ابراهیم صباحی، عموی مرحوم پدر بود ...


۱۴ نظر:

  1. 1331
    یعنی خیلی سال پیش
    خدا بیامرزد رفتگان را.
    آن وقت ها ایستگاه راه آهن صایین قلعه پر رونق تر از حالا بوده

    پاسخ دادنحذف
  2. یادشان به خیر خداوند بیامرزدشان.کربلایی حامد پدر حسین جعفری که به حاج حامد معروف بود.
    م.قربانی

    پاسخ دادنحذف
  3. مبل و صندليش جالب بود خوشم اومد ...

    پاسخ دادنحذف
  4. چقدر هم خوش خط بودند بر خلاف ما و بچه های امروزی . خدایشان بیامرزد ایشان را و پدر بزرگوار شما را.
    فکر می کنم مبل و صندلی ها روسی بوده اند آن روزها.

    پاسخ دادنحذف
  5. این جور نامه ها کجاها که نممیبرد مارا.

    پاسخ دادنحذف
  6. خدا بیامرزدشان
    راستی خانه نو مبارک
    انشالله 13 بگیرد آقایان را تا رها کنند این خانه را:)

    پاسخ دادنحذف
  7. نشانی خودتان را فرستادم ببخشید

    پاسخ دادنحذف
  8. با سلام و درود

    ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است!

    "زندان و زنداني" در زمان حکومت اميرالمومنين علي بن ابيطالب(ع)

    در وبلاگ بخوانید

    پاسخ دادنحذف
  9. wow, az koja avordi ino? che hesse qashangie didane khatte bababozorg, kash zood nemiraft..!1
    Fatemeh

    پاسخ دادنحذف
  10. خدا رحمتشون کنه..من یاد پدر بزرگم افتادم..شاید چون سیبک نوشتن و دستخطشون شبیه بوده :)

    پاسخ دادنحذف
  11. خدا بیامرزدش. ما که توفیق نداشتیم ببینیمش. در هر حال باید این نوشته را نشان مادرم بدهم. مطمئن هستم که این دست نوشته یاداور خاطرات زیادی برای او خواهد بود.

    پاسخ دادنحذف
  12. خانه سيزدهم مبارك

    يه پيشنهاد:
    آدرس
    mmoeeni1313.blogspot.com
    رو بگيريد و توش اطلاع بديد به اين آدرس اومديد

    پاسخ دادنحذف
  13. برای Fatemeh ... من این نامه کوتاه رو توی یه دفتر به یادگاری مونده از مرحوم پدر پیدا کردم. چند تای دیگه ای هم هست ... آره! کاش اون همه زود نمی رفت
    **
    برای مهدی ... آره. حتما نشون بده ... اصلش پیش منه. یه روزی که گذرت افتاد سمت وطن بگو بیارم این نامه رو با حاج عمه با هم ببینیم
    **
    برای اطلاع دیگر رفقا: فاطمه دختر خاله عزیز و مهدی پسر عمه عزیز منه؛ هر دو در غربت و بلاد فرنگ و حس شون از دیدن دست خط پدربزرگی که هیج کدوم ندیدیمش، ولی هر سه با همه وجود بهش افتخار می کنیم، قابل درکه. حسی که خودم در اولین مواجهه با این نامه کوتاه داشتم

    پاسخ دادنحذف