چون ممکن است روز شنبه با قطار بیاییم لازم است وسیله به ایستگاه بیاورید که به زحمت نیفتم و همچنین وسیله برای حمل مبل و صندلی بیاورند. اگرممکن شد گاری کربلایی حامد را هم بگویند بیاید. 31/10/23 - امضا
*
نامه و دست خط مرحوم پدربزرگ ِ مادری است به مرحوم پدر در پنجاه و هشت سال قبل. پدربزرگ مادری، مرحوم حاج ابراهیم صباحی، عموی مرحوم پدر بود ...
به به...
پاسخ دادنحذف1331
پاسخ دادنحذفیعنی خیلی سال پیش
خدا بیامرزد رفتگان را.
آن وقت ها ایستگاه راه آهن صایین قلعه پر رونق تر از حالا بوده
یادشان به خیر خداوند بیامرزدشان.کربلایی حامد پدر حسین جعفری که به حاج حامد معروف بود.
پاسخ دادنحذفم.قربانی
مبل و صندليش جالب بود خوشم اومد ...
پاسخ دادنحذفچقدر هم خوش خط بودند بر خلاف ما و بچه های امروزی . خدایشان بیامرزد ایشان را و پدر بزرگوار شما را.
پاسخ دادنحذففکر می کنم مبل و صندلی ها روسی بوده اند آن روزها.
این جور نامه ها کجاها که نممیبرد مارا.
پاسخ دادنحذفخدا بیامرزدشان
پاسخ دادنحذفراستی خانه نو مبارک
انشالله 13 بگیرد آقایان را تا رها کنند این خانه را:)
نشانی خودتان را فرستادم ببخشید
پاسخ دادنحذفبا سلام و درود
پاسخ دادنحذفميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است!
"زندان و زنداني" در زمان حکومت اميرالمومنين علي بن ابيطالب(ع)
در وبلاگ بخوانید
wow, az koja avordi ino? che hesse qashangie didane khatte bababozorg, kash zood nemiraft..!1
پاسخ دادنحذفFatemeh
خدا رحمتشون کنه..من یاد پدر بزرگم افتادم..شاید چون سیبک نوشتن و دستخطشون شبیه بوده :)
پاسخ دادنحذفخدا بیامرزدش. ما که توفیق نداشتیم ببینیمش. در هر حال باید این نوشته را نشان مادرم بدهم. مطمئن هستم که این دست نوشته یاداور خاطرات زیادی برای او خواهد بود.
پاسخ دادنحذفخانه سيزدهم مبارك
پاسخ دادنحذفيه پيشنهاد:
آدرس
mmoeeni1313.blogspot.com
رو بگيريد و توش اطلاع بديد به اين آدرس اومديد
برای Fatemeh ... من این نامه کوتاه رو توی یه دفتر به یادگاری مونده از مرحوم پدر پیدا کردم. چند تای دیگه ای هم هست ... آره! کاش اون همه زود نمی رفت
پاسخ دادنحذف**
برای مهدی ... آره. حتما نشون بده ... اصلش پیش منه. یه روزی که گذرت افتاد سمت وطن بگو بیارم این نامه رو با حاج عمه با هم ببینیم
**
برای اطلاع دیگر رفقا: فاطمه دختر خاله عزیز و مهدی پسر عمه عزیز منه؛ هر دو در غربت و بلاد فرنگ و حس شون از دیدن دست خط پدربزرگی که هیج کدوم ندیدیمش، ولی هر سه با همه وجود بهش افتخار می کنیم، قابل درکه. حسی که خودم در اولین مواجهه با این نامه کوتاه داشتم