اکثرا
داشتن انرژی هستهای را به عنوان یک «اصل موضوعه» پذیرفتهایم، لااقل به عنوان یک
«چیز مدرن» و «چیز ضروری برای غرور ملی»! خیلی کمتر روی آن چون و چرا میکنیم؛ برخی
هم که آن را بفرموده پذیرفتهاند. این البته از جمله محصول کار موفقیتآمیز ماشین تبلیغاتی مسلط است. در توجیه آن به واقعیت محدود بودن منابع تجدیدناپذیر انرژیهای فسیلی اشاره
شده، و این که باید مقدمات خودکفایی در تامین انرژی تدارک دیده شود. اسفند 85 احمدینژاد
گفته بود: «سوخت هستهای ما را پنجاه سال به جلو می برد» (حالا بماند که این رقم
مثل خیلی از رقمهای دیگر، محصول کدام محاسبه ماورالطبیعه وی بود). اینها خبرها و توجیههای
خوبی است ولی مطمئنا کافی نیست. برای ذهنی که راحتطلب نیست، دستگاه تبلیغاتی مجال
نقد این خبرها و توجیهها را توسط کارشناسان دیگراندیش به هیچ وجه مهیا نکرده و «داشتن
انرژی هستهای» عملا به یکی از بیشمار مقدسات تبدیل شده است. شما هیچگاه در صدا و
سیما با کارشناسی روبرو نمیشوید که به درستی یا نادرستی خواسته باشد اصل ِ داشتن انرژی
هستهای را زیر سئوال ببرد. این ابتدای ماجراست؛ همه هم این را میدانند. چون در
اثنای آن حرف از هزینه – فایده میشود. باید عدد و رقم برای ریال و دلار و یورو رو
شود. اینکه مشخص شود مثلا با پول ساختن یک نیروگاه هستهای میشود چند نیروگاه
گازی ساخت. بعد لو میرود که به عنوان یکی از صاحبان بزرگترین ذخایر گازی، قافیه
را در پارس جنوبی سالهاست به قطر باختهایم و اصلا حرف گاز را وسط نیاوریم بهتر
است! بعد مطرح میشود به عنوان کشوری که مدعی اصلاح و تربیت جهانیان هستیم، این
اصرار به داشتن انرژی هستهای در جهان و منطقه، موضع دوستانمان را تقویت میکند، یا
اتحاد دشمنانمان را؟ این که آزار نقد مردم (مثلا به واسطه تحریمها و کندن از سفره
مردم و تهیه خوراک برای سانتریفیوژها)، به کدام تضمین به آسایش نسیه فردایشان میارزد؟
بعد در جایی که هنوز مدیریت مصرف بنزین و گازوییل، کنترل آبهای سطحی و انرژیهای پاک
دیگر به یک رویا تبدیل شده، چطور انرژی مخربی مثل انرژی هستهای محافظت و مدیریت خواهد
شد؟ هنوز سه سال از تجربه فوکوشیما نگذشته که یادمان رفته باشد انرژی هستهای، حتی
در پیشرفتهترین و مورد اعتمادترین کشورها نزد قدرتهای جهانی (گیریم حتی مستکبر)، فقط
به صلحآمیز بودن و نبودنش نیست.
.
ما قبول
کردهایم که هیولای انرژی هستهای را باید وارد خانهمان کنیم، این کافی نیست؛ سقف
خانهمان تاب او را دارد؟ این البته «اصلا» به معنی آن نیست که ما به این هیولا نیاز
«نداریم». باید اما خانهمان در شأن این هیولای گران و چموش باشد؛ حرف همین است.
این خانه اکنون چنین است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر