اگر
خلخالی چهره نخست خشم و انتقام انقلابی باشد، اسدالله لاجوردی بیتردید چهره دوم
است؛ او رئیس زندان اوین و دادستان انقلاب تهران در دههٔ شصت بود (وی تابستان 77
توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق(منافقین) ترور شد).
شهیدبهشتی
در همان نخستین جلسات شورای انقلاب گفته بود: «زندان مهم است. آبروی انقلاب در گرو
آن است.» این گفته میتواند موید نگرانی از وضع زندانیان بعد از انقلاب باشد با این
حال، شواهد نشان میدهد، تلاش برای مستحکم کردن قدرت، بارها توجیهکننده رفتار
امثال لاجوردی بوده است.
آیتالله
سیدمصطفی محققداماد که در دهه شصت مدتی رییس بازرسی کشور بود، اخیراً به مجله اندیشه
پویا گفته: «یک بار پس از آن که گزارشی از اتفاقات خلاف موازین در بازپرسی و بازجوییها
در زندان ها ارائه کردم، حضرت امام همه سران را صدا زدند و جلسه ای تشکیل دادند و خواستار
برخورد با عوامل این اتفاقات شدند. آقای لاجوردی تا مرز برکناری نزدیک شد ولی حاج
احمدآقا مخالفت کرد و گفت هیچ کس جز لاجوردی نمیتواند مقابل مجاهدین بایستد.»
حجتالاسلام
سیدهادی خامنهای هم آذرماه سال 95 در «مجموعه خشتخام»، از جلسهای با حضور
مقامات ارشد نزد مرحوم آیتالله خمینی درباره وضع زندانها، گفت که طی آن بنیانگذار
فقید نظام از وضع زندانها به شدت گلهمند بوده است. با این حال اوضاع باز هم بهسامان
نمیشود؛ «بعد از مدتی بر اثر گزارشهای بعدی بدرفتاریهایی که در زندان بوده، یک
روز دیدیم به ما خبر دادند امام شما را خواستهاند ... ایشان گفتندکه برای من
گزارشهایی از اوین آمده که آنجا در زندانها آنقدر به بچهها سخت میگذرد و خیلی
خلاصه ناراحتی دارند ... گفتند به هرحال شما گزارش کاملی برای من بیاورید از
زندانها.»
سیدهادی
خامنهای به عدم همکاری لاجوردی در تهیه گزارش اشاره کرده و گفته بود: «روزهای اولی
که رفتیم، آقای لاجوردی خیلی میدان نمیداد که ما هر کاری میخواهیم بکنیم، مرتب
اطلاع میدادیم به دفتر امام از طریق حاج احمدآقا، حاج احمدآقا به امام منتقل میکرد.
خلاصه دوباره احمدآقا زنگ میزد به آقای لاجوردی که امام گفتند اینها هرجا بخواهند
بروند باید بروند، اتاق پروندهها، هر جا! البته ایشان میخواست ماها را تنها
نگذارد برویم توی اتاقها و ملاقات کنیم و میگفت خطر دارد؛ ما میگفتیم شما خیلی
نگران خطر نباش. میخواست خودش هم حضور داشته باشد، زندانیها هم خیلی میترسیدند
جلوی آنها حرفی بزنند (...) ما وقتی گزارش به امام میدادیم، آنقدر عصبانی شدند از
این ماجرا، تا شنیدند، همانجا یک لحظه نگذشت، خطاب به احمدآقا گفتند: احمد! همین
الان زنگ بزن به اوین (...) ما فردایش که رفتیم اوین دیدیم همه راضی و خوشحال
هستند (...) آقای لاجوردی برداشته شد. یکی دو روز بعدش که ما به اوین رفت و آمد میکردیم
دیدیم تعدادی از بچهها و دوستان خود آقای لاجوردی دارند جعبه شیرینی میآورند و بین
همه شیرینی پخش میکنند! گفتیم ماجرا چیست؟ گفتند آقای لاجوردی برگشته! فهمیدیم که
در این فاصله، در تلویزیون البته با انگیزه حمایت از آقای لاجوردی آن فیلمی را که
(مجاهدین) دو سه نفر از بچههای کمیته گرفته و شکنجه کرده بودند، دوباره پخش کردهاند...
رفته بودند که امام را بالاخره به این فکر بیندازند که ایشان صلاح نیست برداشته
شود، اگر در این موقعیت برداشته شود منافقین جری میشوند و بالاخره نظری بود! مدیر
تلویزیون آقای محمدهاشمی بود. خلاصه ایشان را برگرداندند.»
بالاخره
دیماه سال 63 بود که حکم برکناری لاجوردی توسط آیتالله یوسف صانعی امضا شد. او
برای بیش از 4 سال دادستان انقلاب تهران بود.
عکس: نماز جماعت زندانیان به امامت لاجوردی در زندان اوین |
مرحوم
سیدمهدی طباطبایی نیز در خاطرات خود از دوران مسئولیتاش در مازندران (به عنوان
دادستان انقلاب)، به موضوع عجیبی درباره اوضاع زندانها اشاره کرده. او میگوید که
در این مسئولیت، فقط شش زندان را که از زندانیانی که به دلایل شخصی و قومی بازداشت
شده بودند پر شده بود، تعطیل کرده. چنان که در خاطرات طباطبایی می خوانیم از جمله
مشکلات او در این دوره، مخالفت زندانبانهایی بوده است که نمیخواستهاند بیکار
بشوند و از همین رو علیه او نزد مقامهای روحانی شهر بدگویی کردهاند: «یک آقایی
که خیلی هم محترم بود به من گفت شما میدانید که 35 نفر آدم متدین و زحمتکش را بیکار
کردید به خاطر این که زندان تعطیل شده؟ گفت زندان باید باشد ما به زندان احتیاج
داریم.»
پس از
سالها هنوز بحث در مورد رفتار با زندانیان، به خصوص زندانیان سیاسی، کم و بیش جریان
دارد. مرگ زهرا کاظمی در اوین (82)، زهرا بنییعقوب در بازداشتگاه ستاد امربهمعروف
همدان (86)، ستار بهشتی در بازداشتگاه ناجا (91) و البته ماجرای تلخ زندان کهریزک
(تیرماه 88) از جمله مشهورترین این روایتهاست.
🔹 بخش پنجم:
+
▪️ پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر