۱۴۰۴ مهر ۱۲, شنبه

هیچ نمی‌دانم ...


 

 با بابک (راست) و پرویز همکلاس بودم.
تا همین چندماه پیش پرویز رو کلا از یاد برده بودم تا این عکس رو با شرحش توی یه صفحه اینستاگرامی دیدم که خبر داده بوده پرویز از دنیا رفته؛ کی؟ چرا؟ ... ننوشته بود و من هم هیچ نمی‌دانم.


دیشب خواب بابک رو دیدم؛ سخت همدیگه رو بغل کردیم. خوشحال شده بودم ... از خواب پریدم، چیزی سر جای خودش نبود؛ بعد یادم آمد بابک هم از دنیا رفته؛ کی؟ چرا؟...هیچ نمی‌دانم.


کانال آگهی‌های ترحیم رو بالا و پایین می‌کنم؛ بابک درست مهرماه چهار سال قبل، در روزهایی مثل امروز، از دنیا رفته بود و من ندانسته بودم چرا.
بابک حرفی داشت؟
من حرفی داشتم؟
هیچ نمی‌دانم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر