۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

بارانِ مهر

حامد آقای صمدی، ساعت هفت شب بیست و هفتم آبان برایم اس ام اس زد که " در راه زنجان الان از صایین قلعه رد شدیم، یاد شما کردیم. خوش باشید". حسن آقای بردال هم ساعت نه شب دوشنبه گذشته برایم اس ام اس زد که "سلام، در قطار در حال رفتن به تبریزم و در نزدیکی زنجان، به یادت افتادم، گفتم سلامی عرض کنم" ... نمی دهم به دنیایی یاد سبز رفیقان را ... دارید چنین گنجی؟
*
صایین قلعه، زادگاهم و زنجان، به قول مهرانِ مهربان، شهر روزگار جوانی ام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر