اول) قرابت بیسابقه و نامعمول به روسیهی متجاوز، چه بسا ناشی از نیاز مبرم به روسیهی "وتو"دار در آینده سیاسی مملکت بوده باشد! جالب است که یکی از تعهدات روسیه در عهدنامه ذلتبار "ترکمانچای" (فصل هفتم)، تضمین حمایت از پادشاهی "ولیعهد وقت" عباسمیرزا بود! البته عباسمیرزا زودتر مُرد و اساساً به پادشاهی نرسید!
دوم)
دست دو مدعی رهبری جهان اسلام را کمونیستهای ملحد به هم رساندند؛ دست امالقرای
جهان اسلام، آن جمهوری اسلامی ایران و دست آن مملکت خادمین حرمین شریفین عربستان
سعودی را، چین! ... خیلی حرف است به خدا؛ بالاتر از یک شوخی کلامی–تاریخی! ... من
هنوز متقاعد نشدهام، این بر اثر ترجیح دیپلماسی منطقهای و تنشزدایی با همسایهها
بوده باشد؛ در مواجهه با سعودیها. مزیت نسبی جمهوری اسلامی همیشه توان نظامی خودش
و مزدورها و نایبهای منطقهای غیردولتی بوده نه دیپلماسی، نه رسانه، نه اقتصاد؛
هیچکدام! عربستان همیشه جلو بوده در این مواقف و اگه نه ج.ا از انزوای دیپلماتیک
خارج شده، نه رسانههایاش رسانه شدهاند و میتوانند افکار عمومی خود مردماش و
مردم منطقه را متاثر کند، و نه اقتصادش خوبحال است، پس چه چیزی تغییر کرده به نفع
ج.ا که دست عربستان ِ وهابی ِ مستبد ِ گاوشیرده آمریکای جنایتکار را به دوستی گرفته؟!
و چه چیزی این وسط به عربستان میرسد که بنا به اقوال، این همه، هر جایی که
توانسته، علیه ج.ا زده؟ ... به گمانم هر دو سر دنیای اسلام، به جمهوری خلق چین باج
دادهاند؛ هر کدام به دلیلی. شاید دلیل امالقرای جهان اسلام در ادامه و راستای
همان بند یک این یادداشت بوده باشد (جلب رضایت یک عضو دائمی شورای امنیت سازمان
ملل برای آینده سیاسی نظام) و دلیل خادمین حرمین شریفین هم شاید گلهگذاری از
آمریکای ِ بایدن باشد و این که گاوشیرده آنطوری هم نیست، و لذا ای چین! سلام گرم مرا حتما پذیرا باش! (البته کنترل چین (از مهمترین و چه بسا مهمترین ِ اهداف آمریکا)، چه بسا به اعتبار و به وسیله قرابت ریاض و پکن، در دسترستر باشد).
مسئله نظام "کارآمدی" نیست (کارآمدی در تامین رفاه، امید و آرامش مردم)، مسئله او "بقا"ست. این گزاره باید فونداسیون تحلیلها باشد!
سوم) بعد از چهارماه برگشتم توییتر. دیدم اکانت دیاکتیو کرده قبلیام، به فنا و یغما رفته! چهار ماه نرفتم و حالا ایلان ماسک کل سابقه را پاکیده و آن اکانت هم افتاده دست کسی دیگر! آن نزدیک به ده هزار دنبالکننده و اشتباه نکنم 35 هزار توییت، دود شده و رفته هوا! حالا کو تا آن همه را دوباره دور سر خودم جمع کنم! ... بیتوییتری انگار، بیکسی بود در دنیای مجازی! ... دل ما با اینستا که صاف نشد، دلبستن به "محفل" تلگرام همه نه نشانه دوراندیشی است!
چهارم) نشستهام و یادداشتهای وبلاگم را از ابتدا میخوانم، گاهی با کامنتها. حالم گاهی به شدت دگرگون میشود. نیست کسی که بگویم چرا! ... یک دوستی روحیه داده، تشویق کرده که کتابشان کنم. 2000 پست وبلاگیام را خواندم از ابتدا تا انتهای 89، با سختگیری و لحاظ کردن انواع سانسور و خودسانسوری 10 هزار کلمه انتخاب کردم (بیسانسور شاید میشد دویستهزار کلمه). از جمله همه آنچه درشان اسم میرحسین و امثال آن بود را کنار گذاشتم؛ و چه حقارتی است! ... بعد دانستم برای کتاب صد صفحهای باید دستکم 35هزار کلمه نوشته داشته باشی. از پریروز شروع کردهام به مرور نوشتههای سال 90. در مجموع یادداشتها خیلی کیفیتر شدهاند، کمتر احساساتیاند (با "احساسی" یکی نگیرید!). برخی پستها را میبرم توی "شین"، همانها که هنوز خواندنی یا دیدنیاند.
پنجم) جبران سه سال دید و بازدید عیدی نرفتنام را کردهام؛ همه خاله و عمهها را رفته و دیدهام؛ خیلی خوشحال میشدند. عمو ندارم، دایی مسعود هم که خارجه است، دکتر داییجان مریضاحوال است و دور و با جعفر داییجان هم هیچگاه راحت نبودهام. یک دایی و یک خالهجان هم خانه نبودند؛ بعدتر باید بروم.
ششم) امسال سال سومی است که روزه نمیگیرم، به خاطر توصیه پزشک بابت دیابت. هر چند از دوسال قبلترش کلا از اثر روزه روی روان و معنویتام ناامید شده بودم. فقط آزار گرسنگی بود، بیحاصلی!
هفتم) گاهی دلم میخواهد گم شوم؛ چند روزی میتوانم ننویسم ولی دوباره برمیگردم ... این حسهای متناقض بسیار مستاصلام میکند، آزارم میدهد. کلهام خرد میشود زیر ضربات سوالهایی که علیه خودم از خودم میپرسم ... اگر روزی دیدید یک ماه گذشت و اثری از من نیست، بدانید یا یک خاکریز دیگر این استیصال را رد کردهام، مومنتر شدهام به خودم، یا اینکه اتفاقی خارج از کنترل خودم برایم رخ داده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر