اول) دیشب فیلم سینمایی "برادران لیلا" را دیدم. خوشم آمد. داستان فوقالعاده جذابی داشت. من نیز مثل خیلیها دنبال نمادها بودم! ... فیلم مثل نسیم خنکی بود در هُرم داغ خبرهای بد و ناامیدی؛ علیه ترس، علیه «ترجیح فقر و "عنوان و لقب" در عین انزوا و فلاکت خانواده» به آینده فرزندان ...
صحنهای را که "علیرضا" در آن دیگر نترسید و در عین تسلیم و بیعملی دیگران، به تنهایی، کپسول آتشنشانی را در اعتراض به تضییع حقوقاش به شیشه کوبید و شکستاش، خیلی دوست داشتم.
دوم) دیروز در خیابان از اعلامیه مجلس "نو عید" مرحوم "سید مهدی موسوی نیکو" عکس گرفتم (توییت). "نو عید" (تازه عید) رسمی است در منطقه ما (زنجان و حومه) که اقوام و آشنایان در اولین عید (اعم از نوروز، فطر و ...) بعد از چهلم متوفی، برای تسلای بازماندگان گرد هم میآیند.
آمار رسمی میگوید در اعتراضهای بعد از قتل مهسا امینی در زنجان سه نفر کشته شدند که سید مهدی موسوی نیکوی ۱۶ ساله یکیشان بود.
عجیبترین و غمانگیزترین اما ماجرای "ندا بیات" بود. چهلم مهسا امینی، در چهارراه سعدی روی ماشین پلیس رفته بوده. بعد کسی آمده و با ضرب و شتم پاییناش کشیده بود. دیگر هیچ اثری از او نبود تا در شهر خبر پیچید در بیمارستان امام حسین بستری شده و همانجا از دنیا رفته. ناگهان آمدند کسی را به اسم "اعظم امندی" را با همان تیشرتی که دختر چهارراه سعدی به تن داشت آوردند جلوی دوربین که میگفت: «من همان دختریام که بالای ماشین رفته بود، تعادل روانی ندارم و ...» خیلیها باور نکردند.
عکس و فیلم کشتهشدگان جوان و شاداب شش ماه گذشته را که میبینم و تصور میکنم این "عاشقان زندگی" همین الان دارند زیر خروارها خاک میپوسند، خیلی دلم میگیرد. گفتند دشمن کشتهسازی کرده، برای روحالله عجمیان ِ بسیجی (روحاش شاد) که کشته شد، تا حالا دو نفر اعدام شدهاند و برای چند نفر هم حکم اعدام صادر شد. فقط قاتلهای عجمیان باید مجازات میشدند؟! توانایی شناسایی و مجازات عوامل دشمن ِ کشتهساز از بین "مردم غیربسیجی"ِ کشته شده فراهم نشد؟ حواسها به "قاصم الجبارین" هست اصلاً؟!
سوم) به نقل از غلامرضا حداد در ویژهنامه نوروزی مجله تجارت فردا (ضمیمه روزنامه دنیای اقتصاد) آمده که «جمهوریخواهان (آمریکا) به واسطه رویکرد (کلی) که دارند فرض را بر این میگذارند که واحدهای ملی یا دولت(ها) یکپارچهاند اما دموکراتها معتقدند که دولت مجموعهای از افراد و ایدههای متفائوت با منافع متعارض است، بنابراین جمهوری اسلامی یکپارچه نیست.» (صفحه ۱۴۲)
متاسفانه حق با جمهوریخواهان بوده است!
در حرکت کلی و هر آنچه مربوط به سیاست خارجی و نظامی بوده (یعنی دو حوزهای که به آمریکا و منطقه و روزگار این روزها مربوط است)، هر تحلیل سیاسی هر تحلیلگر داخلی و خارجی مبتنی بر وجود دو قطبی میانهرو/تندرو در ایران، یک سراب و دروغ بوده و خواهد بود اگر که "حرف" و "ژست" و "نمایش" را مقولهای جدا از "واقعیت" و "عمل" بدانیم! حرف، حرف یکی است و عمل بر همین حرف متکی است.
بعد از انتخابات دو خرداد ۷۶ (۲۶ سال قبل) هیچکس به اندازه حسین اللهکرم خوب و درست نگفت که «چیزی تغییر نکرده است.» ماشاءالله شمسالواعظین هم چندی پیش در یک مصاحبه گفته بود که وقتی در زندان بوده (بعد از انتخابات مجلس ششم که در آن اصلاحطلبان پیروزی خیرهکنندهای کسب کردند و قبل از شروع به کار مجلس)، به مرحوم احمد بورقانی (نماینده تهران) که به ملاقات او در زندان رفته بوده و به او قول داده بوده که «نگران نباشد، در مجلس قوانین خوبی به نفع آزادی مطبوعات وضع خواهند کرد»، یادآوری کرده بوده که قدرت "منقول" اصلاحطلبان کاری در مواجهه با قدرت "غیرمنقول" نیروی مقابل از پیش نخواهد برد (نقل به مضمون) ... و جز این بود؟! جز این شد؟!
چهارم) اصلاً این طور نیست که من همه یادداشتها وبلاگی و تلگرامی را فیالحال نوشته و منتشر کرده باشم! برخی از پستهایی که میبینید و میخوانید، عموماً آنهایی که فارغ از قید زماناند، گاه از هفتهها پیش برای انتشار اتوماتیک در "رأس" ساعتی و تاریخی خاص برنامهریزی شدهاند. یادآوری این مطلب را مهم دانستم. آینده معلوم میکند چرا!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر