Cartton by: Aydın Doğan |
اول) نامه موسوی خویینیها به رهبری نامه قابل توجهی است (اینجا و اینجا)؛ از جمله نوشته: «اوضاع غیرقابلدوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند نیست (که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقشآفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است.»
.
دوم) واضح بود حتی نقد محترمانه رهبری توسط یک انقلابی (موسوی خویینیها) هم توسط برخی منصوبان رهبری تحمل نشود. حسین شریعتمداری که با حکم رهبری از 26 سال و 6 ماه و ده روز قبل، بر صدر روزنامه مصادره شده کیهان نشسته، طی مقالهای و بعد از روانه کردن اتهامهای سنگین علیه موسوی خویینیها، نوشته: «آقای خوئینیها خطاب به رهبر معظم انقلاب مینویسد: «در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانه استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونهای روزافزون آسیب دیده و میبیند»! ایشان توضیح نمیدهد که این بیاعتقادی نسبت به اسلام و نظام و انقلاب است یا عملکرد برخی از مسئولان نظام؟! اگر بیاعتقادی نسبت به اصل نظام است، در مقابل دهها نمونه اخیر که مردم با حضور چند ده میلیونی خود بر وفاداری و اعتقاد راسخ خویش به اسلام و انقلاب و مخصوصاً رهبر انقلاب تاکید ورزیدهاند چه پاسخی دارند؟! مثلاً درباره حضور چند ده میلیونی ملت از همه طیفها در سوگ سپهبد شهید سردار سلیمانی چه پاسخی دارند؟! حمایت همهجانبه آنان از اقدامات نظام در مقابل باجخواهی آمریکا و متحدانش را چگونه تفسیر میکنند؟!»
طبیعتاً حسین شریعتمداری از طرح و پاسخ این سوال طفره میرود که اگر "اکثریت" مردم چنین مدافع ارزشهای نظام مسلط کنونیاند، چرا حق انتخاب آنان در "انتخابات" مختلف (نه اردوکشیهای خیابانی) با فرمول "نظارت استصوابی" مدام محدود میشود؟ جز این است که امثال نماینده ولیفقیه در روزنامه کیهان باور دارند "اکثریت" مردم، در فرصت اظهار نظر و "رأی مخفی"، قطعاً کسانی را برمیگزینند که با ارزشهای مورد ستایش ایشان موافقتی ندارند؟! بزرگواران به اعتبار ابدی کدام "فریب" دلخوشاند؟
.
سوم) «استقبال گرمی کردند. امیرعبدالله، ولیعهد و تقریبا تمامی اعضای دولت و فرماندهان نظامی و انتظامی و رییس مجلس و امیرریاض برای استقبال آمده بودند ... سر شب به ملاقات ملک فهد رفتیم. گفتند نمیتواند از روی صندلی بلند شود، خیز گرفت که بلند شود، مانع شدم. بعد از نشستن به خبرنگاران اجازه ورود دادند ... امیرعبدالله بار دیگر از من به خاطر نقشی که در ایجاد تفاهم بین دو کشور داشتهام تجلیل فراوانی کرد ... شب آقای سعودالفیصل وزیر امور خارجه عربستان برای ملاقات آمد. از سفر من به گرمی تشکر کرد و گفت آرزوی دیرینه مردم و مسئولان عربستان بوده ... عصر امیرعبدالله هم تلفنی از ریاض با من صحبت کرد و شدیداً (از اظهارات امام جمعه در مسجدالنبی و در حضور هیئت ایرانی علیه شیعه (انتقاد شدید به خاطر اهانت شیعه به صحابه و خلفا و عایشه و اعتقاد به مهدی موعود و ولایت فقیه و نیابت امام خمینی از امام زمان)) اظهار تاسف کرد و گفت: «انّی آسف کثیر کثیر کثیر کثیر» و گفت این شخص تنبیه میشود ...»؛ یادداشتهای روزانه مرحوم رفسنجانی را در سفر چهارده روزه به عربستان در اسفند 76، هفت ماه بعد از شروع کار دولت خاتمی، میخوانم. استقبال و پذیرایی مفصل و قول و قرارهای همکاری واقعا قابل توجه است. حمایت عربستان از برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران (آذر 76) نیز اساساً ریشه در حُسن تفاهم رفسنجانی (رئیس جمهوری وقت) با سعودیها داشت. اوضاع آن موقع با وضعیت رابطه فیمابین طی سالهای اخیر اصلا قابل مقایسه نیست. میشود رد این تخاصم را از جنگ 33 روزه تابستان سال 85 در لبنان (بین حزبالله و اسرائیل) گرفت که سعودیها گفته بودند حزبالله لبنان به اعتبار حمایت ایران ماجراجویی کرده و آن درگیریهای ویرانگر را باعث شده. بعد هم حذف رفسنجانی از عرصه قدرت و تاثیر. بعدتر "بهار عربی" که ایران و عربستان را (به اعتبار شهوت همزمان هر دو به سلطه بر منطقه) به صورت عریان در برابر هم قرار داد و شده این روزگار که انگار دشمن ازلی و ابدی هم بودهاند.
.
چهارم) «حادثه سال ۷۸ که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد(...) وقتی در کف خیابان به سمت بیت رهبری راه افتادند، بنده فرمانده نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من الان روی موتور ۱۰۰۰ با چوب هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوبزنها هستیم. افتخار هم میکنیم. نگاه نکردم که من، سردار و فرمانده نیروی هوایی هستم و تو را چه به کف خیابان؟»
از خاطرات سردار قالیباف؛ فرمانده سابق نیروی هوایی سپاه، فرمانده سابق نیروی انتظامی، فرمانده سابق شهرداری تهران و فرمانده کنونی مجلس شورای اسلامی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر