در این چند ماه اخیر با این کتابها بودهام؛ خوش بود. کوتاه مینویسم ازشان:
.
* زنی از مصر؛ خاطرات "جهان سادات" است. همسر رئیسجمهوری فقید مصر (انور سادات). بعد از قریب سه دهه در ایران منتشر شده. جهان سادات از مادری انگلیسی و پدری مصری به دنیا آمد، والدیناش نامی ایرانی برای او انتخاب کردند (جهان). کتاب، بسیار جذاب است. زاویه دید تازه و درخوری درباره مصر و انور سادات به دست میدهد. کتاب را مسعود داییجان برایم خریده بود ... بعد از خواندن کتاب خواسته بودم نامهای به نویسنده کتاب بفرستم. هیچ کانال ارتباطی پیدا نکردم.
*
غریبهها و پسرک بومی؛ روح "احمد محمود" شاد؛ چه خوب از رنج و فقر مردم ایران نوشته؛ مردمانی روی گنج "نفت" ... بعد از سالها دوباره برخی داستانهایش را مرور کردم.
.
* برادران کارامازوف؛ هفده سال قبل علیرضا بازرگان عزیز این کتاب را هدیه کرد. در همه این سالها دو بار خواستم بخوانم، سی – چهل صفحه جلو رفتم و خسته شدم. این بار که شروع کردم، انگار توی داستان لیز خوردم و جلو رفتم. خیلی خوشم آمد. داستان سه برادر از دو مادر است. یکی از برادران به قتل متهم میشود. از این کتاب یاد گرفتم: «خدا در حقیقت است نه در قدرت». مرحبا داستایوفسکی عزیز.
.
* در روزگار آلودگی؛ اولین کتاب که روی گوشی تلفن همراه خواندم. نوشتههای قابل تامل یک نویسنده ایتالیایی در دوران کرونا. خیلی فوری در ایران هم ترجمه و منتشر شد. در نوشتن یادداشت "عصر غافلگیری" برای ایرنا، از آن کمک گرفتم.
.
* معسومیت؛ کارهای مصطفی مستور را همیشه دوست داشتهام. این رمان مملو از غلطهای عمدی املایی است؛ پیش از شروع داستان، مستور نوشته: «برخی چیزها را نمیتوان با کلمات اندازه گرفت (...) به این دلیل که آن چیز یا بینهایت ساده و روشن است یا بینهایت پاک و معصوم.» ... خیلی خوب بود.
.
* در رهگذار باد و نگهبان لاله (جلد دوم)؛ از ارادت من به جناب مصطفی ملکیان که خبر دارید، حالا ارادت ویژهتر شده! چقدر خوب و خلاصه از اگزیستانسیالیسم نوشته، از معنویت (گوهر ادیان) و از عوارض و آسیبهای تعبّد و دین سنتی.
.
* کمبود؛ این کتاب را ترجمان با اسم «فقر احمق میکند» منتشر کرده؛ اسم بازاریتری است ولی من متن "کمبود" را بیشتر پسندیدم. در حوزه "اقتصاد رفتاری" است، فقرا همیشه بین "فوری" بودن و "مهم" بودن تامین نیاز؛ اولی را انتخاب میکنند و به این ترتیب در چرخه فقر ادامه میدهند. کتاب آموزندهای است.
.
* انجیل؛ متی و مرقس را قبلا خوانده بودم. این روزها قدری لوقا را خواندم.
.
* دیر آمدی ریرا؛ 26 سال بعد از اینکه مجتبای عزیز این کتاب را به من هدیه داد، دوباره خواندماش. سیدعلی صالحی تکمصرعهای فوقالعادهای در این کتابش به یادگار گذاشته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر