«من امروز به همین اندازه اکتفا میکنم؛ چون بیش
از این، دوستان و پزشکان به من اجازه ندادهاند که صحبت کنم.»
.
این جملات غیرمنتظره را آیتالله خامنهای در پایان سخنرانی
کوتاه خود در نهمین سالگرد درگذشت بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، در سال
77 (16 سال قبل و در سال دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی)، بر زبان آورد.(+) ساعتی بعد
صدا و سیما اطلاعیه دفتر رهبری را قرائت کرد که ضمن قدردانی از تماسهای مردمی با دفتر،
از سلامت آیتالله خامنهای و جدی نبودن کسالت ایشان خبر میداد.
.
آخرین بار دی ماه سال 85 (سال دوم ریاست جمهوری احمدینژاد)
شایعه بیماری مقام رهبری در سطح گستردهای پخش شد. کار تا بدانجا پیش رفت که خود آیتالله
خامنهای ماه بعد موضعگیری کرد و گفت: «دشمنان نظام اسلامی شایعات مختلفی درباره فوت
و بیماری درست میکنند تا شاید چند روزی روحیه ملت ایران را تضعیف کنند اما آنها نمیدانند
که در ایران با یک شخص روبرو نیستند بلکه با ملتی روبرو هستند که در پاسخ به توطئهها
و حیله های دشمن روز 22 بهمن در سراسر کشور به خیابانها میآید و با فریادهای پرشور،
قدرت و هوشیاری و استقامت خود را در دفاع از اسلام و انقلاب و ایران نشان خواهد داد.»
.
این بار اما، و از قضا دوباره در سال دوم ریاست جمهوری رئیس
جمهور جدید، ماجرا قدری متفاوت است. اندکی بعد از اجلاس مجلس خبرگان رهبری، ناگهان
اعلام شد که آیتالله خامنهای تحت عمل جراحی موفقیتآمیزی قرار گرفته است. به طور
طبیعی خبر بیماری و کسالت سران کشورها، ارزش خبری بالایی دارد به خصوص اگر فرد مورد نظر، منبع اصلی قدرت در کشور خود بوده
باشد. این خبر از جمله بسیاری را که موهبتهای آرامش و ثبات یک ساله اخیر را درک کردهاند،
نگران کرد. در پیش بودن مذاکرات جدی هستهای نیز میتواند از این اتفاق تاثیر بپذیرد
به ویژه از آن رو که اینک همه میدانند کلیات مذکرات و گاه حتی همه دستور مذاکرات هیئت
ایرانی باید به تایید رهبری جمهوری اسلامی رسیده باشد. بسته به این که طرفهای
مذاکره ایران چه برداشتی از این واقعه داشته باشند، سرعت مذاکرات و رسیدن به نتیجه
میتواند تند یا کند شود. مهمترین مسئله کشور، مذاکرات هستهای است. اقتصاد کشور به همین خاطر در تعلیق به سر میبرد.
اگر آن طور که گفته میشود بیماری رهبری جدی نبوده و دوران نقاهت کوتاهی دارد، نیازی
نبود این خبر علنی شود مگر این که بپذیریم اگر چنین هم هست، غرض از علنی کردن ماجرا،
اتخاذ تدابیری خاص برای تاثیرگذاری همزمان داخلی و خارجی بوده است (در حوزه داخلی
شاید تلنگری به جامعه و همچنین مجلس خبرگان).
.
چند ملاحظه دیگر:
یک - ایجاد امکان عیادت سید محمد خاتمی از آیتالله خامنهای
کمک بینظیری به تلطیف فضای سیاسی کشور و اتحاد نیروهای درون نظام خواهد کرد.
.
دو - واکنشهای استهزاآمیز و به گمان من: گاه "بیرحمانه"
به این رخداد در شبکههای اجتماعی قابل توجه بود (آنچنان که واکنشهای احساسی هواخواهانه
نیز بسیار بوده است). با همه نقد جدیی که به
واکنشهای دسته نخست دارم (و واکنشهای دسته مقابل را هم به واسطه برتری فضای تبلیغاتی
رسمی 25 ساله اخیر طبیعی میدانم)، به نظر من برای بار چندم اثبات شد که انحصار رسانهای
به نحو عبرتآموزی شکسته شده. ناگفته پیداست کسی نیز از این واکنشها متعجب
نشد.
.
سه – اطلاعرسانی در مورد وضعیت جسمی مقام رهبری، طبیعتا
با ملاحظه اقتضائات حکومتی، اقدام ستایش برانگیزی است که بابت آن باید قدردان بود.
چنین رویکردی عمق اثر شایعات را کم میکند.
.
چهار - مطالعه این یادداشت آقای تقی دژاکام (+) را توصیه میکنم. آقای دژاکام که از نویسندگان سابق روزنامه
کیهان است، از جمله نوشته است:
تذکری است اول به خودم و بعد به دیگران و آن اینکه در اظهارنظرها و پستها و نوشتههایمان از اینکه فدای رهبر میشویم و جانمان را قربانش میکنیم و حاضریم قلب و جسم و جانمان را تقدیم سلامتیاش کنیم و شب و روز داریم گریه میکنیم و آماده ایم با او به دشمن نشان دهیم که چقدر دوستش داریم و ... [که البته همه خوب و حتماً از روی صداقت و محبت است]؛ اما سؤال این است که به جای تقدیم جسم و جان و قربان صدقه رفتن و ...، تا چه حد حاضریم به توصیههای مهمتر ایشون در شرایط فعلی کشور بخصوص مثلاً صرفه جویی، خرید کالاهای ایرانی[و نه سالی دو سه تا گوشی یکی دو میلیونی خارجی] و فرزند آوری و امر به معروف و نهی از منکر و کنار گذاشتن اختلافات بین نیروهای خودی و انقلابی و تحکیم قدرت در برابر دشمنان خارجی و قس علی هذا گوش کنیم؟ به نظر میرسد خیلی از ماها فقط حرف میزنیم!
.
پنج: ملاحظات آقای بامداد راد در این باره قابل توجه است(+). او با مقایسه پرونده ملی شدن صنعت نفت و پرونده هستهای از جمله نوشته:
پنج: ملاحظات آقای بامداد راد در این باره قابل توجه است(+). او با مقایسه پرونده ملی شدن صنعت نفت و پرونده هستهای از جمله نوشته:
یکی از ترفندهای عالیجناب مصدق (رضوانالله علیه) در دوران نخستوزیریاش، ازحالرفتن در مواقع لازم بود. تاریخنگاران هنوز به نتیجهی قطعی نرسیدهاند که این بیهوشیهای گاهوبیگاه عمدی بود، یا از وضع نامیزان معده و رودهی معظمله ناشی میشد، اما مذاکره در تخت و پیچیده در پتو، تعمدن، و احتمالن برای جلبتوجه افکار عمومی ایران و جهان انجام میشد؛ تصویر مشابه همان تصویریست که ظریف در اوایل مذاکرات از خود ارائه داد: یک آدم کاربلد، که روی صندلی چرخدار نشسته، و آنقدر حساس است، که بهخاطر یک بداخلاقی رسانهای، درازکش از تهران به ژنو رفتهاست. این تصویری از مذاکرهکنندهای ایرانیست: از همان طایفهی امیرکبیر ِ مذاکرات ارزنةالروم، و مصدق ِ مذاکرات نفت؛ کسی که انواع ترفندها را بهکار میگیرد، تا منافع ملی را در صدر نگهدارد. اینبار، جای کسی که بر تخت افتاده، عوض شدهاست. بهگفتهی پزشک رهبر، گرچه مدتی بوده پروستات او دچار مشکل بودهاست، پزشکان تشخیص دادهاند اکنون زمان مناسب عمل جراحیست؛ ۳ تا ۵ روز هم مراقبتهای پس از عمل لازم دارد، و مدتی هم باید از کارش کم کند. همانطور که پیشتر هم نوشتهام، شکل انتشار این خبر عجیب بود، و اکنون به این نتیجه رسیدهام، که نزدیکی زمان عمل به زمان مذاکرات هستهای در نیویورک، که احتمالن به امضای توافق نهایی منجر میشود، و انتشار گستردهی خبر بستریشدن رهبر نظام در بیمارستان، که قطعن مورد تحلیل طرف مقابل هم قرار گرفتهاست، گذشته از ارائهی تصویری رنجور از مردی که با وجود عدم منع مذاکره با امریکاییها، به مذاکره با آنها بیاعتماد است، حذف خودخواستهی او از فرآیند مصالحه است.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر