معلوم نیست اولین انسانها چند سال قبل، پا روی کره خاکی
گذاشتند؛ چند صد هزار سال قبل، اصلا چند میلیون سال قبل ... ولی با دقت بالایی میتوان گفت نزاع بدخیم
انسان علیه طبیعت، از کی شروع شد؛ حداکثر از حدود سیصد سال قبل؛ و این سیصد سال در
کنار طول عمر نوع بشر و زمین در کنار هم، بسیار ناچیز است، اما بسیار متفاوت. از
منابع تجدیدناپذیر و تجدید شونده طبیعت، از نفت تا جنگلها و معادن، و حتی تا آب و
خاک و هوا، همه به خدمت گرفته شدند که انسانهای بیشتری مرفهتر و سیرتر شوند. حیوانات
بیشتری منقرض شدهاند و میشوند. آب و هوا روز به روز بیشتر آلوده میشود. کوههای
بیشتری نابود میشود تا سنگهایشان، جلای خانه آدمها شود. کارخانهها برای تولید
بیشتر، برای پر کردن چشم و شکمهای بیشتر، از هم سبقت میگیرند؛ اصلا خط قرمزی
نیست انگار. این یعنی زبالههای بیشتر، زبالههای متنوع تر، زبالههای تا همیشه "قهر
با طبیعت". هولناک است؛ فقط در ایران
«روزانه» پنجاه میلیون کیلوگرم زباله توی چشم و دل طبیعت فرو برده میشود. این
زوال و این آلودگی، همه در حالیست که دنیا یک «زمین» بیشتر ندارد ...
.
با این همه تلخی فزاینده، گاهی پیش خودم فکر میکنم وقتی
هنوز گربه و سگ و گنجشک و کلاغ توی شهرها، کنار ما آدمها، جرأت زندگی دارند، یعنی
که هنوز خدا به ما آدمها امیدوار است؛ یعنی که طبیعت از ما برای همیشه قطع امید
نکرده. ای کاش حواسهای بیشتری جمع «زمین» شود ...
.
پ.ن: عکس این گربه مودب را دیشب گرفتم ...
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر