اول) وکیل مسیح علینژاد خبر داده که وی از صدا و سیما و وحید یامینپور (مجری سابق سیما، از همکاران فعلی شبکه تازه تلویزیونی افق و نزدیک به جبهه پایداری) شکایت کرده. صدا و سیما و وحید یامینپور، وقتی کمپین «آزادیهای یواشکی زنان ایران» در فیسبوک که توسط مسیح علینژاد راه انداخته شده بود، با استقبال پیشبینی نشدهای مواجه شد، به ترتیب در یک برنامه خبری و در قالب مطالبی در شبکه اجتماعی «گوگل پلاس»، تهمتهای اخلاقی شنیعی علیه این خبرنگار ایرانی مقیم خارج از کشور مطرح کردند. در این بین اقدام یامینپور حتی با مخالفت و انتقادهای تند همفکران سیاسی خود وی نیز مواجه شد و حتی وی را در صورت عدم توانایی در اثبت مدعایش، مستحق تازیانه دانستند.
.
اینک
مجال کمنظیری برای دستگاه قضایی فراهم شده تا با رسیدگی به این شکایت، مانور «عدالت
محوری» برگزار کند. جریانی البته که میتواند با استعانت به مخالفت مسیح علینژاد
با حجاب اجباری و یا فعالیتهای خبری، مصاحبهها و گزارشهای وی به خصوص در پنج
ساله اخیر، بهانهای برای مسکوت گذاشتن این شکایت یا انحراف مسیر آن فراهم کند ولی
در این صورت، و با قربانی کردن عدالت و استقلال در پای اغراض و بده-بستانهای سیاسی،
بار دیگر وجهه دستگاه قضا را زیر سئوال خواهد برد. در این صورت بار دیگر، تعریف
ارتباط دستگاه قضایی با «عدالت علوی» مورد مناقشه قرار نخواهد گرفت؟
.
دوم)
اوریانا فالاچی (خبرنگار شهیر و فقید ایتالیایی) در بخشی از مصاحبه خود با مرحوم
امام خمینی، میپرسد که چرا لفظ "دمکراتیک"
را از اسم نظام خط زدهاند؟
.
امام
در جواب، این انتقاد را رد میکند و میگوید: «مثل این است که شما بگویید که ما اسلام
را میخواهیم و میخواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم.» منظور امام این بوده که
"دمکراسی" به طریق اولی در اسلام وجود دارد. بعد یک مثال میزند که از تساوی
افراد در یک حکومت اسلامی در برابر قانون حکایت میکند: « ... یک چیزی که تاریخ میگوید
و آن قضیه حضرت امیر سلام الله علیه است که
در وقتی که رییس و خلیفه رسولالله بود و دامنه این ریاست عملیاش و سیاستش از حجاز
تا مصر و تمام تقریبا بسیاری از آسیا، یک مقداری حتی اروپا داشت. همین شخص که رییس
همچو مملکت وسیعی بود و دارای همچو قدرتی بود و قاضی را هم خود خلیفهی رسول الله تعیین
میکرد، وقتی یک اختلافی بین آن رییس و یک یهودی حاصل شد قاضی دعوت کرد او را به این
که بیاید جواب دهد. او هم رفت در محضر قاضی نشست. قاضی خواست به او احترام بکند. گفت
نه، یک نفر قاضی باید احترام از هیچ کس نکند و ما علی السوا باید باشیم و بعد هم که
قاضی حکم بر خلاف او کرد، او تصدیق و قبول کرد ...»
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر