اول)
نجفی با 1 رأی کمتر، سلطانیفر با 25 رأی کمتر و میلیمنفرد نیز با 37 رأی کمتر نتوانستند
رأی اعتماد مجلس نهم را به ترتیب برای وزارت آموزش و پرورش، ورزش و جوانان و علوم کسب
کنند.
.
دوم)
هر سه این وزارتخانهها صبغه فرهنگی و اجتماعی دارند، نه تنها درآمدزا و اقتصادی نیستند،
بلکه به شدت به بودجه و امکانات نیازمند بودهاند و اینک حتی بیشتر. لذا در این اوضاع
اقتصادی بحرانی، این وزارتخانهها بزاق نمایندگان را به خصوص در شهرستان، تحریک نمیکنند!
به این معنا که نمایندگان از این سه وزیر کمتر انتظار عنایت اقتصادی به حوزههای انتخابیه
خود دارند و لابد از یاد نمیبریم که بهبود اوضاع اقتصادی، فوریترین درخواست عمومی
است.
.
سوم)
هر سه وزیر معرفی شده و رأی نیاورده، در اردوگاه اصلاحطلبان جای دارند. البته اگر
مبنای تحلیل، تعریف و حد قانونی از رأی اعتماد نباشد، میشود حتی «تنها یک رأی» کسری
نجفی را، با توجه به حجم تبلیغاتی گسترده رسانهها و نمایندگان جریان افراطی علیه وی،
اگر نه یک شکست برای افراطیون، اما یک پیروزی ناامیدکننده قلمداد کرد به خصوص که همزمان
هم ربیعی، هم زنگنه، هم حجتی، هم آخوندی و
هم نعمتزاده (هر پنج تن مورد یورش افراطیون)، رأی اعتماد گرفتند.
.
چهارم)
جنس رأی عدم اعتماد به نجفی و میلیمنفرد با جنس رأی عدم اعتماد به سلطانیفر یکی نیست؛
آن دو را نمایندگان – احیانا و عمدتا – به دلایل سیاسی نپسندیدند.
.
پنجم)
حسین شریعتمداری در کیهان روی کسی به اندازه زنگنه برای وزارت نفت حساسیت نشان نداده
بود. در سرمقاله 14 مرداد هم علیه وزارت علوی (برای اطلاعات) و نعمتزاده (برای صنعت،
معدن و تجارت) نوشته بود ... هر سه اما رأی اعتماد گرفتند.
.
ششم)
دیشب پیشبینی کرده بودم که همه کابینه رأی اعتماد می گیرد(+). این پیش بینی حالا نادرست
از آب درآمده؛ لااقل به اندازه پیشبینی رأی 37 نماینده (بیشترین کسری رأی که برای
میلیمنفرد بود). این محصول گریزناپذیر، و گاهی هیجانبرانگیز، کار مشترک وبلاگنویسی
و صندوق رأی است! پاره دوم یادداشت دیشبام را دوباره، اما تکرار میکنم:
ایران و مصر از جمله کشورهای معدود تمدنساز و ریشه دارند. همزمان با جدلها و "نه" و "آری"ها در مجلس ایران، با همه ملال و خوشحالیهایش، خیابانهای قاهره، چهل روز بعد از کودتای نظامیان، به حمام خون تبدیل شده ... با همه نقصانی که این دمکراسی نیمبند ایرانی خودمان دارد، امروز اما وارثان تمدن ایرانی از رقبای مصری خود، گردن فرازترند؛ به این حکم که دوای درد را در آتش و قهر نمیجویند! این فهم، سوغاتی برای آیندگان است که حاملان یکی از بزرگترین تمدنهای بشری، در مصر، آن را تا اطلاع ثانوی، متاسفانه، باختهاند..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر