(1)
اگر پروژه گردهمایی ورزشگاه آزادی به آن شکل رسوا شکست نمیخورد، شاید احمدینژاد ناچار نمیشد برای احیای غرور برباد رفته و نقشهی بر آب شده، در سفر خوزستان آن چنان تند برود و از در تهدید در آید(+). حسین شریعتمداری در کیهان البته بسیار خوب و کامل درباره حرفهای تازه آن مردی که صادق نبود و نیست، نوشت(+). شریعتمداری نوشته که مشایی در محل بوده، ولی اوضاع آن قدر بیریخت بوده که نشده بالا و جلوی چشم بیاید! این برای بار دوم است که از سرمقالههای حسین شریعتمداری خوشم آمده. حسین شریعتمداری بیش از 19 سال است که بر صدر کیهان گماشته شده؛ دو سرمقاله برای 19 سال البته قابل اغماض است!
.
(2)
خلوتی ورزشگاه آزادی را یکسره نباید به حساب بیرأی بودن «مشایی» و جریان دولت گذاشت. بسیاری که از رأی به مشایی میگویند، سودای فروپاشیدن نظم و نظام موجود را در سر دارند؛ از راه بالا بردن سطح تنازع در رأس حکومت و مثلا با بالا آمدن مشایی. اینان هیچ گاه به هیچ میتینگی نخواهند رفت که شناخته شوند. اینان، کسان ِ رأی و نظرِ «مخفی»اند؛ من آنم که «اسفندیار» بُوَد پهلوان.
.
(3)
از شعار ستاد مردمی حامیان کاندیداتوری حدادعادل خیلی خوشم آمد: «ایران آرام». حدادعادل البته چند روز پیش هم از اقدامات دولت اظهار دیوانگی کرده بود. این دو در کنار هم قابل درک و البته قابل ترحّم است.
.
(4)
نهاد ریاست جمهوری انگار شبیه آن خانههایی است در بالای کوهی بلند، زیر ضربههای رعد و برق، مهآلود، وارد که شوی دستی نادیده درِ بزرگ را پشت سرت میبندد، در تاریکی؛ طلسم شده انگار ... اولین مهمان فراری شد، دومی را کشتند، سومی به تلخی ناچار از تحمل نزدیکترین همکارش بود، پیمانه چهارمی چند سالیست از نفرین و توهین و تهمت پر نمیشود؛ با همه ورودیاش، پنجمی به مراتب بدتر از چهارمی؛ حتی جاسوس! و این ششمی؛ که پیش از پایان دوره، انبانی مملو از خشم بر ضد خود دارد، با همه حمایتهایی که میشد، حالا رسیدن لحظه رفتناش آرزوی بزرگ بسیاری شده، امّا خودش با بگم – بگمهایش میخواهد همه جا را تبدیل به باغچه شخم زده آن خانه طلسم شده کند ... چرا آخه؟!
.
(5)
لنکرانی کاندیدای جبهه پایداری شد. او را از نزدیک، در کنار خانواده اش، 14 خرداد سال گذشته در لابی هتل همای شیراز دیدم. امسال هم که معلوم است 14 خرداد باید کجا دیدش ... آن موقع که وزیر بود متفاوت به نظر میرسید؛ بیادب، حرّاف، جنجالزده و ناسپاس گذشتگان نبود اما برایم عجیب بود وقتی که از ب «بسم الله» تا ت «تمّت» سخنرانی رهبری را ساعتی بعدتر میشود توی سایت رهبری دید و خواند و پرینت گرفت، چرا او جلوی دوربین قلم و کاغذ دست میگیرد و از حرفهای رهبری نوت بر میدارد؟ سال 88 همو بود که زیر لوای سالگرد ارتحال امام خمینی به دعوت ستاد تبلیغاتی احمدینژاد در بندرعباس سخنرانی کرد. آن موقع زیر عنوان «فعالیت انتخاباتی آقای وزیر» به تبصره 2 ماده 68 قانون انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرده بودم؛ «ادارات و سازمانها و ارگانهای دولتی و نهادها و اعضای آنها با ذكر سمت خود حق ندارند له و علیه هیچیك از نامزدهای انتخاباتی اعلامیه، اطلاعیه، پلاكارد بدهند»(+). آن موقع استفاده از امکانات دولتی، چون در راستای ارزشها بود، خوب بود! در قضیه کشته شدن محسن روحالامینی، همین آقای لنکرانی که برای تسلیت به خانه مقتول رفته بود اعتراف کرده بود که «به خاطر مبارزه با بیماریهای عفونی و مننژیت در زندانها، ظرف این چند روز، بیش از دو هزار آمپول پنیسیلین بسیار قوی و آمپولهای ضد مننژیت به زندانهای تهران فرستادهایم.»
.
(6)
اگر شرط رجلیّت سیاسی برای تایید صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری نبود، و مثلا عادل فردوسیپور و علی دایی و اکبر عبدی و رضا عطاران برای ریاستجمهوری کاندیدا میشدند، حماسه بینظیری در میشد که استکبار هم عقب میرفت ... دربارهاش فکر نکنیم؟!
.
(7)
پارازیت روی برنامههای بی.بی.سی دوباره شروع شده. ظاهرا جفت و جور کردن پروندههای کذایی اخلاقی برای مدیر و مجریان این شبکه، دل حضرات را قرص نکرده ... این یادداشت(+) در «خبرآنلاین» درباره نفوذ ماهواره هم فوقالعاده بود.
.
(8)
قبلا نوشتم که «اصلاح طلبان نیایند»(+). الان هم همین را میگویم. بعدتر دیدم امیرحسین در «تلخ مثل عسل»(+) و نیما نامداری هم در «ساز مخالف»(+) نظرشان به من نزدیک است؛ لذا خیلی خوشحال شدم!
.
(9)
مضحکترین تیتر هفته: احتمال حضور «دکتر سعید» افزایش یافت – فارس / 3 اردیبهشت(+)
منظورشان مسافر دست خالی مذاکرات هستهای است؛ سعید جلیلی. خیلی وقتها با شنیدن اسم «دکتر سعید» یاد خواب رفتناش سر میز مذاکره با سعودیها می افتم؛ وقتی علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و رئیس هیئت ایرانی.
.
(10)
اجازه بدهید مدال مرام و معرفت و شجاعت را بر سینه دکتر عارف تصور کنیم. چند روز پیش گفت: «در دوره معاون اولیام بارها نزد مهندس موسوی رفته و از رهنمودهای او استفاده کرده ام. تعجب میکنم جامعه نمیتواند از حضور این دو (میرحسین و کروبی) استفاده کند. با توجه به نامگذاری امسال امیدواریم این مسئله حل شود.»(+)
.
(11)
دولت بخشنامه کرده همه دانشگاهها تاریخ امتحانات را جلوتر بکشند که تا قبل از انتخابات، توی دانشگاهها دانشجویی باقی نماند. این یعنی «اقتدار»، اعتقاد به قوام و ثبات! ...
یعنی «ترس» را در هیکل رنجور و مشاعر مختلشان، لمس کنید.
.
(12)
اوضاع مملکت، به خصوص در وادی اقتصاد و روابط بینالملل، از ریخت افتاده؛ له است و لورده! «میرحسین» اشتباه نکرده بود. سرمایه بیست سال سکوت را هزینه کرد تا کسانی که باید، از خواب بیدار شوند؛ که نشدند، که «به موقع» نشدند ... دل و دینات آباد و معمور؛ ای مردِ در زنجیر.
.
.
کامنتها در گوگل پلاس(+)
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر