۱۳۹۱ مهر ۲۰, پنجشنبه

باید کسی باشد


یک بغض سنگینی که به تلنگری می ترکد، از نیمه شب مدام با من است، و با خیلی‌های دیگر ...
.
دیروز، حوالی ظهر، دو کودک دو قلو و چهارساله‌ی یکی از بهترین همکاران، توی حمام خانه، دچار برق گرفتگی شدند. پسر احیا نشد و رفت، و دختر در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان است ... نیمه شب که خبردار شدم، خودم را رساندم بیمارستان. سراج تا مرا دید، گریه اش گرفت؛ همین چند وقت پیش درباره شیرین کاری بچه‌ها حرف می زدیم. سراج اهل شعر و احساس است. آنقدر گریه کرده بود که سیاه شده بود. خیلی غصه می‌خورد وقتی یادش می آمد که بردیا کوچولو دیروز ناهارش را نگهداشته بود که با او با هم بخورند ... حال آرمیتا بدتر نشده، بهتر هم نشده ظاهرا. آخرین بار دوتایی‌شان را توی کنسرت، چند ماه پیش، دیدم؛ چقدر شیرین و خوشگل ... می نویسم و بغضم می ترکد مدام در مدام. سراج می گفت جواب آرمیتا را چه بدهم اگر سراغ بردیا را بگیرد؛ که همیشه با هم بودند ... کاش اما خدا آرمیتا را نگهدارد. امروز سر راه رفتم بیمارستان. می خواهند بردیا را ببرند شیراز برای دفن؛ شهر پدری و مادری‌شان ... سراج شناسنامه بردیا را نشانم داد و باز گریه‌اش گرفت، می‌گفت دیشب به زور فرستاده بودن‌شان جایی که استراحت کنند، نیم ساعت بیشتر طاقت نیاورده و دوباره برگشته بودند پشت در اتاق آرمیتا ... و بردیا آن سوی شهر در جایی دیگر ...
.
دعا کنیم؛ برای صبر سراج و همسرش و برای ماندن آرمیتا
باید کسی باشد که خدا دعایش را بپذیرد؛ به رقت قلبی که دارد.
.
.
.
در پلاس(+)
در فیس‌بوک(+)
.
مرتبط(+)
.

۷ نظر:

  1. خبر تلخی است. اما نمی خواستید از دوست تان بپرسید برق چرا بچه های او را گرفت؟ آخر این اتفاق نباید افتاده باشد. حمام جای وسایل برقی نیست. ولی به هرحال واقعاً متأسف ام.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سشوار افتاده تو آبی که بچه ها توش داشتن بازی می کردن ... :(((

      حذف
  2. خدايا ب حق بزرگيت به آرميتا ترحم كن ..تا غمي سنگين تر بر غمهاي پدرش نباشد...

    خدايا به بزرگيت قسم، ميدانم كه خوب ميداني غم فرزند را ديدن چقدر سخته...

    خدايا به همون پدري قسمت ميدم كه فرزنداكبر و اصغرش را جلوي چشمانش از دست داد...

    ترحمي فرما

    پاسخحذف
  3. سخت و طاقت فرساست غم از دست دادن کودک. با تمام وجود برای آرمیتا دعا میکنیم و از خدا برای همهٔ خانواده قدرت و صبر تمنّا داریم.

    پاسخحذف
  4. دوستان به بهتر شدن حال آرمیتا امیدوارند :)

    پاسخحذف
  5. دیروز غروب ، بالای سر خاک فرزند تازه دفن شده ام خبر این دو کودک را شنیدم. میدانم مادر و پدر چه میکشند حتی بسیار بیشتر از دردی که من میکشم. تمام دیشب را برایشان دعا کردم و برای دخترکشان . همیشه اتفاقی که باید می افتد اما . . .

    پاسخحذف
  6. خدا کنه آرمیتای کوچولو خوب بشه بدون هیچ عوارض جسمی ای از این حادثه هرچند که جای خالی برادرش را هیچ چیزی نمی تونه براش پر کنه.خدا به پدر و مادرش صبر بده.

    پاسخحذف