تازه همین دو هفته پیش بود که به بهانه پاره شدن عکس امام داشتند آسمان را جوش می زدند به زمین و گریه خون را مباح اعلام می کردند ... دیشب با هر چه می توانستند ریختند توی "حسینیه جماران" و زدند و شکستند و بردند و بهانه شان حرف زدن سید محمد خاتمی بود از حسین علیه السلام و آزادی ... من به قداست "مکان" ایمان دارم؛ و به "حسینیه جماران"؛ همان حسینیه کوچک بی زیور و زینتی که رزمندگان با همان لباس های جنگ از کلام پیرمرد جان می گرفتند؛ گریه می کردند و می رفتند ... و باز نمی گشتند تا وجبی از خاک میهن طعمه همسایه خونریز نشود ... برگردید به بیست و چند سال قبل؛ تصور پیروزی صدام سهل تر بود تا کوفتن با باتوم بر سر مردم و شوک الکتریکی در همین حسینیه آن هم برای "خفه" کردن صدایی که پیرمرد جماران را همیشه ستوده و بر غربت آرمان های اصیل انقلاب حسرت خورده ... بی انصاف ها! هنوز بسیاری از آن رزمنده ها زنده اند؛ نشکنید این آینه های قدسی را ... ناله و اشک و خون مردم، مرهم دردهای شما نیست؛ یقین بدانید
*
عکس: جماران؛ روزهای اول اقامت امام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر