۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

پرده ها یکی یکی فرو می افتد


خیلی از کسانی که برنامه های تلویزیونی جهاد سازندگی را در سال های جنگ به خاطر می آورند، مرد جوانی را به یاد دارند که مدام از این روستا به آن روستا می رفت؛ از بشاگرد به زابل و از آن جا به جایی؛ و خوب هم حرف می زد و صدای حزینی هم داشت. "محمد نوری زاد" بعدها نویسنده روزنامه کیهان شد؛ در همین دوره حسین شریعتمداری. در نقد جریان اصلاح طلبی هم مقاله نوشت و هم فیلم ساخت. سال گذشته اما گرد و خاکی بلند کرد در وبلاگش؛ وقتی که مراجع را به باد انتقاد گرفت (+). وبلاگش را هک و خاکستر نوشته هایش را بر باد دادند. می گفتند حامی احمدی نژاد بود؛ اما حال و هوای وبلاگش چنین حکایتی با خود ندارد. بر پیشانی، نشانی از سبزینگی دارد و همین بس نیست؟
*
همه خون دل و بغض های چهل – پنجاه روز اخیر بعد از انتخابات، در پس خود پرده هایی را اما فرو افکند که هیچ همتی در سایه شادی و طرب و آسودگی نمی توانست آن ها را کنار زند. حالا خیلی رک تریم؛ باورمان شده کمتر تعارف کنیم. محمد نوری زاد در آخرین نوشته خود برای ضرغامی و صدا و سیمایش چنین نوشته:
ضرغامی با همه انرژی متراکمی که برای پاکسازی صدا و سیما از بدحجابی و بی حجابی بخرج داد، درکشاکش رفتن است و رفتنش به رفتن جنازه ای می ماند که دستش از کجاوه تابوت بیرون است تا مگر کسی خیری درآن بیفکند. دست های ضرغامی اما از دروغ سرشار است و من مشکل ضرغامی را درهمین انبانی که باخود می برد می دانم. ضرغامی در طول این پنج سال گذشته، فراوان به مردم دروغ گفت. من بارها او را از دروغ گویی و سانسور پرهیز داده ام . چه حضورا و چه با نگارش مکتوبات هرازگاه . ضرغامی اما هیچگاه خیرخواهی مرا باور نکرد . به او گفتم و نوشتم که سانسور را به حداقل برساند و داغ رسانه پرسانسور جمهوری اسلامی را از پیشانی اش پاک کند . قبول نکرد . به او گفتم مدیران سست و بی سواد و بی لیاقت را از گردونه صداوسیما به جای دیگری گسیل کند قبول نکرد . به او گفتم این فرسنگها عقب ماندن از مردم را با انعکاس آلام و آرزوها و خواسته های مردم جبران کند قبول نکرد. به او گفتم اسلام او اسلام جامانده در قرنها پیش است و عاجز از مواجهه با سایر نحله های فکری قبول نکرد . به او گفتم به انشقاق و گزینش مردم و برتری بخشیدن جماعت قلیل حزب اللهی ها اصرار نورزد قبول نکرد. به او گفتم در باره اجرای احکام الهی از خدا جلوتر نیفتد قبول نکرد. آنقدر ضرغامی به مردم دروغ گفت که فاجعه انتخابات اخیر از حیثتش آویخت و او را درگردابی افکند که همان مختصر مجاهدت بالزعمش را نیز به طوفان سپرد. ضرغامی در این یک ماه گذشته با دروغ ریسمان های بسیاری ساخت و با این ریسمان ها بجای آسمان، به قعر خاطره های تلخ مردم سقوط کرد. او فرشی از تاروپود دروغ بافت و تلاش کرد آن را با رسانه اش زیر پای مردم پهن کند. ضرغامی خواهد رفت اما با دستهای تهی از خیر. و دستهایی که از دروغ سرشارند تا همه پهنای او و گذشته او را آلوده کنند. ضرغامی خواهد رفت و درجایی دیگر به کاری دیگر مشغول خواهد شد اما باید با همین یک ماهی که دروغ های آشکار را رنگامیزی کرد آینده را سرکند. او خواهد زیست اما با تپش دروغهایی که به خورد مردم داده . و با سنگینی آوار و چهره مخوفی که از دین خدا آراسته . و با داغهایی که به این زودی ها سرد نمی شوند و ضرغامی این داغها را هرگز ندید و اصرار داشت که داغی درکار نیست . ضرغامی ها خواهند زیست اما با تبی که داغی اش را از داغ مردم به عاریت دارد

۷ نظر:

  1. درود بر جناب معینی

    نوشته های پس از انتخابات شما با نوشته های پیش از انتخابات بسیار فرق می کند. آن روزها می دیدم که ارادتی هم به نظام و شخص خامنه ای و ... دارید اما این روزها سخنان شما بسیار شبیه به سخنان امثال من شده البته هنوز رگه هایی از محافظه کاری در شما دیده می شود که خوب طبیعی است.
    بگذریم، امیدوارم که سایر وبلاگ نویسان بندری هم دست از کپی پست کردن شعرهای ابراهیم منصفی بردارند و کمی از مغز شان استفاده کنند و به بیان معضلات و مشکلات شهر بندرعباس بپردازند.
    انگار ما در همه ی زمینه ها بایستی عقب تر از سایر شهرستان ها باشیم.

    جز وبلاگ شما ندیدم کس دیگر از بندرعباس در زمینه ی سیاسی فعالیت بکند، لینک وبلاگ هایی که در بلاگ رول تان قرار دارد رو هم چک کرده ام، به جز یکی دو تا وبلاگ که بیش از اندازه محافظه کار هستند بقیه با عرض معذرت مفت هم نمی ارزند، به نظر شما چرا ما این قدر عقب هستیم؟

    پاسخحذف
  2. سلام آقای معینی.خوبی؟مثل همیشه مطالبت خوبه ولی این چند وقته کمی دیر به دیر آب میکنیدا.ok راستی من یه وبی را انداختم اگه سری بهش بزنی خوشحالم کردی

    پاسخحذف
  3. همه اينها از نتايج اتفاقات اخير است با همه تلخيهايش.

    پاسخحذف
  4. سلام
    البته یادتان باشد که خود این جناب هم فکر نکنم سابقه‌ی خیلی خوبی داشته باشد.

    پاسخحذف
  5. بازم سلام آقای معینی.دیدی .من اون س. م که فکر میکنید نیستم.حالا اگه گفتید من کیم؟

    پاسخحذف
  6. شایگان عزیز! قبول دارم که مثل خیلی ها رک تر شده ام ... اما تو هم بپذیر که همه نمی توانیم مثل هم فکر کنیم و بنویسیم؛ هر کدام زبانی برای گفتن و قلمی برای نوشتن داریم. وبلاگ نویسی نوشته بود الان فقط کسانی رک می نویسند که یا ترافیک وبلاگ پایینی دارند، یا خارج از کشورند یا بااسم مستعار می نویسند؛ سختی کار را همه ما قبول داریم؛ قبول داریم که روی طناب نازکی هستیم ... من به نوشته وبلاگ هایی که لینک داده ام علاقه دارم و مرتب می خوانم شان؛ باید ترسید از روزی که عادت به خواندن نوشته هم فکران، عادت به خواندن فقط سیاسی نویسان در جان و دلمان رسوخ کند. خیلی از وبلاگ نویس ها یقین دارم بغض دارند ولی نمی توانند بنویسند یا با تلویح می نویسند؛ حالا به هر دلیلی که محترم باید باشد ... شایگان! قلم توانایی داری؛ از این بایت تبریکم را بپذیر

    پاسخحذف
  7. البته به خدمت دوست عزیرمان عرض کنم که هرمزگانی جز متنوع نویس ترین وبلاگ نویسان می باشند و در تمامی موارد مخصوصا مشکلات هرمزگان نوشته از خود به جای می گذارند....

    پاسخحذف