۲۷ سال پیش در دانشگاه آزاد زنجان تدریس میکرد، در مورد کتاب "سنت و مدرنیته"شان در مهمانسرای اساتید باهم صحبت کردیم. اشتباه نکنم حمید(رضا نیتی) هم بود. گفت: چی میخونی؟ گفتم: عمران. گفت: درد و بلات بخوره تو سر (...)! منظورش البته مذمت بیاعتنایی دانشجوها بود به متنها و یادگرفتنیهای فراتر از کلاس درس و نه مطلق ِ دانشجوهای رشته خاصی که "علوم سیاسی" باشد و خود از شیمی به آن رسیده بود! اجازه داد مستمع آزاد در کلاسهای درسشان بنشینم؛ چقدر کلاسهای شاداب و زندهای داشت. پیشتر کتاب "مقدمهای بر انقلاب اسلامی" را ازشان خوانده بودم و خوشم آمده بود؛ حرف غیرتکراری داشت، خلاف روایتهای مسلط ِ رسمی. کتاب را علیرضا (جمالی) داده بود. در انتخابات سال ۷۸ مجلس (ششم) از زنجان کاندیدا شد که رد شد. برای تهیه خبر و مصاحبه، تلفنی زنگ زدم به خانهشان در تهران. خودش جواب داد ... سال ۹۱ که ارشد علوم ارتباطات در واحد علوم-تحقیقات تهران میخواندم، دوباره دیدمشان، آشنایی دادم، یک جلسه پیشدفاع دکترای یکی از دانشجوهایشان مرا با خودش برد، بعد هم اجازه داد توی کلاس دانشجوهای دوره دکترا بنشینم. کلاساش همچنان جذاب بود؛ مدام دانشجوها را در بحثها دخالت میداد. جلسه دوم هم، همه اسمها را ازبر بود! خیلی احترامم را داشت. دوهفته مانده به امتحانات پایان ترم، ستارهدار و اخراج شدم، دیگر از نزدیک ندیدمشان ... متوجه بودهام که گاهی دقیق حرف نمیزنند ولی خیلی ازشان یاد گرفتهام. کتاب "ما چگونه ما شدیم؟"شان حرف مهمی دارد که مرا خیلی تحت تاثیر قرار داد. وقتی چپروی اصلاحطبان را در سال۷۸ تخطئه کرد، زاویه دید درست و دورنگری داشت و وقتی روی کتاباش اسم گذاشت: "عکسهای یادگاری با جامعه مدنی" معلوم بود فهمیده ماجرای اصلاحات در جمهوری اسلامی یعنی چه؛ ژستی و عکسی و تمام!
۷۶ ساله است و دیروز رفته زندان، جوانتر هم که بود (قبل از انقلاب) زندانی شده بود.
یک وطندوست شجاع؛ کسی که به صراحت علیه نظریه "تهاجم فرهنگی" موضع گرفت، علیه دشمنی عجیب و غریب با آمریکا، علیه ادعای "نابودی اسرائیل" و علیه هزینههای بسیار بابت انرژی هستهای.
خیلی به او توهین شده حتی در رسانه کثیف ِ ملی، در روزنامههای آزاد از هفت دولت هم.
زندانی شدناش غمانگیز است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر