۱۴۰۲ آبان ۶, شنبه

دفاع

 

حکم دادگاه امروز حضوری ابلاغ شد(این‌جا هم اعلام کردم). ۲۵ شهریور در خانه بازداشت شده بودم (سابقه) و ۲۶ مهر، در شعبه دو دادگاه انقلاب زنجان محاکمه شدم. خودم از خودم دفاع کردم. امروز دانستم که حکم‌های این‌طوری را در سامانه ثنا قرار نمی‌دهند ولی نفهیدم چرا! به من یک برگه دادند و یک امضا گرفتند. اعتراض نخواهم کرد.

من این متن را به عنوان لایحه تقدیم قاضی کرده بودم:

.

 

 

مقام محترم شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان زنجان

قاضی محترم، جناب آقای حیدری

 

من محمد معینی، 48 ساله، به اقتضای علاقه به نوشتن و روایت‌گری، حتی پیش از پایان دوره تحصیل در رشته مهندسی عمران، دی ماه سال 77 وارد کار رسانه در هفته‌نامه محلی "پیام زنجان" شدم؛ پیش‌‌تر به عنوان دانش‌آموز دبیرستانی، یکی از مولفان نشریه دانش‌آموزی "نگاه" در دبیرستان امیرکبیر زنجان (در سال‌های 70 و 71) و در دوره عضویت در بسیج دانشجویی دانشگاه محل تحصیل (آزاد زنجان) نیز طی سال‌های 73 تا 77 از نویسندگان و موسسین اولین نشریه بسیج دانشجویی با اسم "سلام دانشجو" بودم که به خاطر همین فعالیت‌های فرهنگی، یکی از 4 دانشجوی برگزیده از دانشگاه‌های استان شدم که در تابستان سال 75 به نخستین دوره "طرح ولایت" در تهران (تحت مدیریت علمی مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی) اعزام شدند. در مهرماه سال 75 نیز سردبیر خبرنامه اجلاسیه سراسری نماز در زنجان بودم همچنان که مرداد سال 80، همین مسئولیت را در کنگره بین‌المللی شیخ اشراق بر عهده‌ام گذاشته بودند.

از سال 77 که با گرایش به جریان اصلاحات به تحریریه نشریه هفتگی و محلی "پیام زنجان" وارد شدم تا کنون، نگاهی منتقدانه و البته خیرخواهانه و مصلحانه به رویه‌ها و رخدادهای کشور داشته‌ام. در همان دوران همکاری با نشریه مذکور (دی ماه 77 تا خرداد 84) نیز متاسفانه طبع نازک‌اندیش کسانی به واسطه یادداشت‌های جدی و طنز من، چندین بار شاکی مدیرمسئول محترم (حجت‌الاسلام مصطفی ناصری، نماینده دوره اول و چهارم زنجان در مجلس شورای اسلامی) شد که غیر از یک بار که به طنز به طرح خیالی آرم شبکه محلی صداوسیما پرداخته بودم، در بقیه موارد، دادگاه ویژه روحانیت رأی به برائت  مدیر مسئول از اتهامات وارد شده داد.

جایزه "روزنامه‌نگار منتخب" از جشنواره مطبوعات شمال‌غرب کشور (ارومیه، مرداد 84) پایان‌بخش آن دوره فعالیت در رسانه‌ مکتوب بود همچنان‌که رتبه اول مقاله‌نویسی در جشنواره استانی مطبوعات (زنجان، مرداد 95) پایان‌بخش دوره 9 ماهه فعالیت به عنوان جانشین سردبیر هفته‌نامه‌های محلی فردای زنجان و بهار رحمت (و نویسنده یادداشت‌های پراکنده در دیگر نشریات) در دوره دوم.

گفتنی آن که شوق کار رسانه و خبر و تجربه در این زمینه (به رغم تحصیل در رشته مهندسی)، در حلقه الزام به تامین معاش نیز مرا همواره در حوزه "روابط عمومی" که ارتباط مستقیم با کار رسانه و گزارش دارد، مشغول به کار نگاه داشته چه آن که کم و بیش حتما استحضار دارید: «با کار مستقل رسانه، تامین معاش تقریبا محال بوده است»!

با آغاز جریان وبلاگ‌نویسی در سال 80، من نیز از دی ماه سال 82، با "اسم و مشخصات واقعی خودم"، شروع به وبلاگ‌نویسی کردم تا همواره با انذار «مسئول نوشته‌های خودت باش»، همت خود را مصروف درست‌نویسی و منصفانه‌نویسی کنم و اینک پس از 20 سال، به اذعان حتی بسیاری از منتقدان، دست‌کم "جناح‌زده" و "هتاک" نیستم تا پیش حضرت حق و سبحان، چه در نظر آید.

 

 

این مقدمه را به استحضار رساندم تا یادآوری کرده باشم که:

 

1)    داوری در مورد رویکرد یک یادداشت‌نویس بدون اعتنا به منظومه فکری و رویه کلی یادداشت‌ و اظهارنظرهای او، فارغ از گرایش‌های خاص سیاسی‌اش، به عنوان مثال: در بازه‌ای 25 ساله (آنچنان که بر من سپری شده)، احتمالا مقرون به انصاف نخواهد بود.

2)    یادداشت‌نویسی که با نام اصلی خود می‌نویسد، معمولا می‌خواهد مسئولیت‌پذیری خود را به مخاطب القا کند؛ این مسئله اگر یادداشت‌نویس شأنی اخلاقی برای خود قائل بوده باشد، حائز اهمیت است. من در شهر نه چندان بزرگی مثل زنجان، با سابقه کار مطبوعاتی، دست‌کم سعی کرده‌ام خود را به جایگاه ِ اخلاقی ِ در درجه اول: "یک انسان ناظر منصف" و در درجه دوم: "قشر روزنامه‌نگار متعهد" نزدیک کرده باشم. بارها انتقاد من از جریان سیاسی که به آن منصوب بوده‌ام، می‌تواند تلاشی در راه منصف بودن تعبیر شود.

3)    و مهم این‌که: روایت‌گری متکی بر مشاهده و کلام است و "روایت‌گر" به اعتبار انسان ِ جایزالخطا بودن‌اش و این که گاه تحت تاثیر احساسات خود و دیگری قرار می‌گیرد، حتی اگر اراده کرده باشد، و بارها نیز به عنوان روزنامه‌نگار برتر مورد تشویق قرار گرفته باشد، نمی‌تواند منزه از خطا بوده باشد.

 

 

و اما  درباره اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام" که ضابط قضایی علیه من طرح کرده است:

 

1)    من این اتهام را رد می‌کنم.

2)    مرحوم امام خمینی (ره)، بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی در پیامی (دی ماه سال 66) به صراحت اعلام کردند: «اشکال، بلکه تخطئه یک هدیه الهی است برای رشد انسان‌ها.» این رویکرد در همه حال می‌تواند مشوق و موید نگاه منتقدانه خیرخواهانه باشد. اگر "انتقاد"، بلکه "تخطئه"ی  کارگزاری از کارگزاران نظام، تبلیغ علیه اساس و کلیت نظام نباشد، من بری از این اتهام‌ام.

3)    تجربه بشری اینک به روشنی نشان می‌دهد نه "عقلانیت" و نه "معنویت" به تنهایی نتوانسته‌اند آرامش، آسایش و امید را به نوع انسان ارزانی دارند. ترکیبی متجانس از عقلانیت و معنویت اکنون به گمان کسانی راه نجات است و من از آن زمره‌ام. یکی از اَشکال متصور برای این ترکیب می‌تواند "جمهوری اسلامی" باشد؛ مبتنی بر رأی اکثریت مردم و برخاسته از تعالیم اسلامی که جوهره آن معنویت است؛ از آن معنویت و اخلاقی که فرستاده‌ی خدایش قبل از آن که "محمد نبی" باشد، "محمد امین" و امانت‌دار مردم بود و جهانی‌ترین و همه‌شمول‌ترین پیام سالارشهدایش «اگر دین ندارید آزاده باشید» بوده است. ایجاد تجانس و توازن وفق قانون اساسی بین این دو پایه، برعهده ولی‌فقیه جامع‌الشرایط گزارده است؛ اما در نگاه بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، هدف از این سازمان چیست؟ امام خمینی (ره) در نامه تاریخی‌شان (دی ماه 67) به اعضای وقت شورای نگهبان در تبیین لزوم تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام، ضمن انتقادی ملایم از برخی رویه‌های شورای نگهبان که موجب ایجاد گره و گیر در اداره امور کشور شده بود، این هدف را "اثبات قدرت اسلام برای اداره جهان" عنوان کرده و نوشتند: «تذکر پدرانه به اعضای عزیز شورای نگهبان می‌دهم که خودشان قبل از این گیرها، مصلحت نظام را در نظر بگیرند چرا که یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم‌گیری‌هاست. حکومت فلسفه عملی برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلی و خارجی است (...) باید تمامی سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خم‌های اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.» برخی از محققان ِ گفتار و رفتار امام خمینی (ره) بر این باورند که تاکید فزاینده آن رهبر فقید به مقوله "کارآمدی" در سال پایانی عمرشان، متاثر از بروز برخی نارسایی‌ها در قانونگزاری و یا نحوه اجرای قوانین توسط مجریان بوده است که بی‌تردید در دایره "انتقاد از خود" قرار می‌گیرد که بسیار باارزش و مهم است اگر نه: "مهم‌ترین ارزش نزد حکمرانان". معتقدم همچنان که «اشکال، بلکه تخطئه یه هدیه الهی است برای رشد انسان‌ها»، برای رشد یک ساختار حاکمیتی نیز نقد و انتقاد می‌تواند مایه رشد باشد؛ تمرکز رهبر فقید انقلاب بر حل گره در کار تعامل مجلس و شورای نگهبان و کارآمدی نظام تقنینی کشور و تاسیس مجمع تشخیص مصلحت، دقیقاً متاثر از این زاویه دید بوده است. من به عنوان یک باورمند به برکات نقد بوده که نگاه منتقدانه‌ی مصلحانه را تکلیف خود دانسته‌ام.

4)     من بارها از محاسن و رفتارهای درست به روشنی به سهم خودم قدردانی کرده‌ام؛ آخرین نمونه: تجلیل از اقدام سازمان دولت در انتخاب آقای دکتر محسن  افشارچی، استاندار محترم کنونی زنجان به عنوان استاندار نمونه. با همه انتقادی که به دولت دارم، انتخاب ایشان را به مرکز توجه فرستادن کسی دانستم که آلودگی مالی ندارد، حساس و مسئولیت‌شناس است و معتاد کرسی قدرت نیست. کسی که تبلیغ علیه نظام می‌کند، باید "یک سره" و مستمراً در این کار باشد و من نبوده‌ام.

 

 

دادگاه محترم!

جناب آقای قاضی!

 

در همه این سال‌ها 4 اصل مورد توجه من بوده است:

1)    بی‌اعتنا به محیط و آدم‌های اطراف نباشم. سرّی است در این دعای سید الساجدین (علیه‌السلام) که «اللهم انی اعتذر الیک من مظلوم ظُلم بحضرتی فَلم اَنصُره.»

2)    هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. مرحوم شهید آیت‌الله بهشتی گفته بود: «از پلکان حرام نمی‌شود به بام سعادت رسید.»

3)    نقد نعمت است؛ «اشکال، بلکه تخطئه یک هدیه الهی است برای رشد انسان‌ها.»

4)    فضای نقد و اصلاح از "میوه‌های انقلاب" بود. آیت‌الله خامنه‌ای گفته‌اند: «قبل از انقلاب، حکومت، دیکتاتورىِ امنیتی بود؛ دیکتاتورىِ سخت و سیاه... اصلاً به ذهن ما خطور نمی‌کرد که کسی یک اعلامیه توی جیبش باشد و مقداری انتقاد از دستگاه در آن اعلامیه باشد و بتواند توی کوچه راه برود. این وضع دیکتاتوری امنیتىِ آن روز بود. انقلاب آمد فضای آزاد را، فضای نقد را، فضای اصلاح را، فضای تذکر را، حتّی فضای مخالفت و اعتراض را برای مردم باز کرد.»

 

 

و سخن آخر:

 

من علیه نظام تبلیغ نکرده‌ام، اساس و کلیت نظام را محصول یک سیر تاریخی حق‌خواهی و ستم‌ستیزی و جانفشانی شهدای بسیار می‌دانم که باید پاس داشته شود؛ معتقدم علیه ناکارآمدی نوشته‌ام با این حال صادقانه اعلام می‌کنم چه بسا راه به خطا برده‌ام و حتما گاهی برده‌ام. من ادامه رویه سوءظن فزاینده ضابط محترم قضایی را نسبت به خودم مفید و البته منصفانه نمی‌دانم و چاره در این می‌بینم که همه رویه‌های شبهه‌برانگیز را کنار بگذارم. اول از همه باید بر شوق ذاتی خود برای "روایت‌گری" لگام بزنم.

خدا در حقیقت است و نه در قدرت و خدایی که در حقیقت است رضایت به قدرت ِ بی‌حقیقت نداده است؛ قدرتی که گاه کسانی گمان کرده‌اند در کلام حقیر امثال منی است؛ خدا جواز قدرت به این کلام نمی‌دهد؛ نهایتاً کف روی آب‌ می‌شوند.

از حضرت حق و حقیقت برای همه حاضران و ناظران و خودم عاقبت‌به‌خیری و برای کارگزارن نظام توفیق "اثبات توانایی اسلام در اداره جهان" را مسئلت می‌کنم؛ همان چیزی که امام خمینی (ره) در آخرین ماه‌های حیات‌شان به روشنی از آن سخن گفتند.

از پیشگاه دستگاه قضا و امنیت کشور که عملکرد من موجب تصدیع اوقات شریف‌ بخشی از سازمان‌شان شد نیز متواضعانه عذرخواهی می‌کنم.

 

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه / کز دستِ غم خلاصِ من آن جا مگر شود

 

محمد معینی

**

در همین کاغذ بی"نشان و شماره و امضا و مهر"!

 


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر