... ما
"عشق"ی داریم و "عقل"ی؛ شما درست این را بگذارید کنار "آرمان"
و "سیاست"؛ "آرمان" داریم که "عشق" آدمی است و پاره
ای از آن ها، ارزش های فوق العاده متعالی اند. سیاست هم مقوله خردورزی است ... یک دفعه
کسی از من می پرسید: "ازدواج از مقوله عشق است یا از مقوله عقل؟"، خیلی هم
سئوال سختی بود من البته داوری ام این بود که از مقوله عقل است. گفتم چشم هایتان را
باز کنید، ازدواج کنید، هی نگویید عشق و عشق و این ها، چشم هایتان را ببندید و پا در
وادی مُظلمی بگذارید، بعد که چشم باز کردید ببینید که چه بلایی بر سر خودتان آورده
اید. خیلی جاها ما این مساله را داریم. اصلا عموم رفتارهای آدمی مشمول این مقوله است؛
مقوله سیاست یکی از این رفتارهای خردورزانه متعالی آدمی ست؛ فقط هم آن نیست؛ شغل هم
همین طور است، ورزش و خورد و خوراک هم. توی هر کدام این ها یک وجه عاشقانه داریم، یک
وجه عاقلانه. یک توازنی باید بر قرار کرد بین عشق و عقل. شما هر دیوانی از شعرای درجه
یک را باز کنید، نه شعرای مقلد، بلکه شعرای محقق، مثل حافظ و مولوی، چه چیزی غیر از
این می بینید؟ همیشه ما را سر دو راهی نزاع عقل و عشق می گذارند. اکثریت هم فتوا می
دهند که بُرد با عشق است. "عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد / عشق دیده، زان سوی بازار
او، بازارها / عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست / عشق گوید راه هست و رفته
ام من بارها" (از مولوی ست)
.
عقل اصلا، شأنا و ذاتا احتیاط کار و محافظه
کار است، بررسی و محاسبه می کند، اهل ریسک نیست یا می خواهد ریسک را به حداقل برساند.
عشق شما را به برداشتن گام های بلند دعوت می کند، می گوید آدمی این نیست که فقط در
چارچوب چرتکه و محاسبات بگنجد. یک چیزی فراتر از این در وجود آدمی هست و آن فراتر را
باید دید و اندیشید و برای او هم گام برداشت.
.
ما در دین و شریعت خودمان هم این را داریم
(...) حرکت امام حسین فرافقهی بود، عشقی بود. در چارچوب فقه، اگر او از مهلکه می گریخت،
اگر بیعت می کرد، اگر یک جوری می ساخت بالاخره، که از مرگ و کشته شدن رهایی پیدا کند،
هیچ مشکلی نداشت، ما امروز هم او را سرمشق خودمان قرار می دادیم. کما این که در مورد
ائمه دیگر هم دیدیم. من همیشه در مورد مرحوم شریعتی این را گفته ام که ایشان یک خطای
دیگر که کرد این بود که امام حسین را که یک استثنا بود، بدل به قاعده کرد. در سلسله
امامان و تاریخ امامت، حرکت امام حسین یک استثنا بود، یک قاعده نبود. یعنی هیچ کس دیگر
مثل ایشان رفتار نکرد. از امام علی که با خلفا صلح کرد، از امام حسن که صلح کرد، امام
سجاد به قتل و قتالی وارد نشد، امام باقر و امام صادق هم. شاید روش امام موسای کاظم
مشابهتی به روش امام حسین داشت، امام رضا که ولایتعهدی را پذیرفت و ائمه دیگر (همچنین)
... حرکت امام حسین یک حرکت عاشقانه و فرا فقهی بود. اگر می خواست همان محافظه کاری
عقلایی را پیش بگیرد، راه های دیگری بود کما این که به لشگریان یزید گفت که بگذارید
من برگردم، منتهی حُر جلوی ایشان را گرفت و گفت که نمی شود و قصه به آن جا ختم شد
...
.
عبدالکریم سروش
.
.
.
در گوگل پلاس:
پاسخحذف.
.
Amirali Safa - آقا محمد بیخیال بابا، از شما بعید بود این مطلب. نه به لحاظ ماهوی. به لحاظ نویسندهش!
جناب حاج فرج دباغ اول برداریش رو ثابت کنه بعدش نظریه بده. ایشون که از قرآن هم رد کرده از کی تا حالا امامان رو قبول داره که نظریه فقهی میده؟ کی فقه رو پذیرفت؟ کی اصل ماجرای کربلا رو پذیرفت که حالا دربارهی نحوهی ماهیت اون نظر میده.
عقل ما رو به تمسخر گرفته؟
.
Mohammad Moeini - علی آقا مگه من کی هستم؟! دوست داشتم اسم سخنران رو نمی نوشتم تا ببینیم ذهنیت قبلی تون چقدر شما رو هدایت می کنه :) ... در ضمن چرا باید سروش برادریش رو باید ثابت کنه؟
.
Amirali Safa - شما کسی هستید که من به شخصه انتظار دارم ازتون برای عقلانیت ارزش قائل بشید.
عقلاً پذیرفتنی نیست کسی که مبنا و اساس چیزی رو قبول نداره بیاد در مورد اجزاء اون نظر بده.
میشه من بگم پریروز اصلاً کسی به سفارت حمله نکرده، اصلاً اتفاقی نیفتاده و بعد در عین حال در مورد جزء به جزء وقایع اون نظر بدم و خوب و بد کنم؟
بخدا اونقدر این حرف واضحه که من نمیدونم چطور توضیحش بدم. میشه یک لائیک که خودش میگه من خدا رو قبول ندارم بگه معتقدم در شک بین دو یا سه رکعت نماز باید بنا رو بر سه گذاشت؟
نمیدونم دیگه چطور توضیح بدم :)))
برادری هم منظور قبول داشتن مبانی هست که داره دربارشون حرف میزنه
.
Saeed Kazemi - چرند محض گفته. قران رو قبول نداره باسه ما کریلا تفسیر می کنه . والا
ادامه از گوگل پلاس:
پاسخحذف.
.
امیرمسعود پورموسی - محض اطلاع ایشون قرآن رو رد نکرده. دستکم خودش که این طور فکر نمیکنه!
http://mojtabatex.persianblog.ir/post/229/
.
khodadad parastook - جرج جرداق نویسنده مسیحی لبنانی هم قرآن را قبول نداره اما دو جلد کتاب در باره امام علی علیه السلام نوشته و به بهترین وجه در ایران تبلیغ و منتشر می شه! آخه عزیز من اظهار نظر در باره چیزی که اطلاع نداریم واجب که نیست!
ایشان به قران معتقد و مسلمانی او صدبرابر کسانی است که مردم از دست و زبانشان در امان نیستند. نهایت در نحوه نزول قران بحثی علمی با آیت الله سبحانی داشتند و جناب سبحانی نیز هیچ گاه ایشان را کافر به قرآن خطاب نکردند
.
Amirali Safa - جناب سروش معتقده که قرآن وحی منزل نبوده و شخصیت پیامبر در شکل گیری آن موثر بوده. حالا این به کنار مهمتر و مرتبط با این موضوع معتقده که ادبیات و منش قرآن مربوط به گذشته و منطقهی جغرافیایی خاص اون بوده. کسی که اصلیترین مبنای اسلام رو قبول نداره چطور داره نظریه میده در خصوص اینکه کربلا نباید معیار باشه؟
خوب به طریق اولی گفته خود قرآن هم معیار نیست، دیگه کربلا و غیره که جای خود. فکر نمیکنید تمسخر عقل مخاطب باشه اینجور نظر دادن؟
جرج جرداق معتقد به سندیت نهجالبلاغه به مولا هست، اما جناب سروش اصل واقعهی کربلا رو قبول دارند که در موردش حرف میزنند؟ اون رو براساس کدوم منابع مورد بررسی قرار دادند؟ تا کجای اون و کدوم کربلا؟ اگر شخصیت پیامبر در قرآن تاثیر داشته، به چه دلیل شخصیت راویان کربلا در روایت کربلا تاثیر نداشته باشه؟ با این نوع نگاه اصلاً ایشون مشخصاً درباره چی دارن نظر میدن؟ دربارهی چیزی که وجود نداره؟
و جالبتر از همه اساساً در این نوشته ایشون دارن با زاویهای نظر میدن که بهش معتقد نیستند. نظریهی فقهی!
.
khodadad parastook - آقای صفا من متاسفانه اطلاعاتم در زمینه های متنوعی که فرمودید کافی نیست. فعلا ایشان را مسلمانی معتقد می دانم. و برایم مهم نیست که مثل بنده فکر نمی کنند و مثلا به ولایت فقیه ایمانی ندارند
ادامه از گوگل پلاس:
پاسخحذف.
.
nakhoda freedom - جالب اینکه یزرگترین اسلام شناس لازم نیست اسلام را قبول داشته باشد و همینطور قرآن شناس قرآن را و ... . معیارهای صدق و کذب یک حرف و نظریه در اون علم مثلا تاریخ یا جامعه شناسی یا فلسفه وجود دارد نه در اعتقاد قلبی گوینده. مثلا مگر میشود گفت چون کسی مثل "برنارد لوییس " چون یهودی است نظراتش درباره اسلام چرند است یا حق اظهار نظر ندارد؟به هر حال نظرات بعضی ها اینجا نشان می دهد که دین برای عوامی که دینداری شان مصلحت اندیشانه است نه معرفت شناسانه چه ظرفیتهای فراوانی برای انحصار طلبی و برخوردهای فاشیستی با نظرات دیگران ایجاد می کند که عصاره ش می شود انقلاب 57 و حکومت فعلی ایران!واقعا متاسفم!
.
Saeed Kazemi - بیانیه ی خوبی بود
.
Amirali Safa - دوست عزیزم، ولایت فقیه چه ربطی داره به این موضوع؟
علاوه بر عدم اعتقاد ایشون به چیزی که دارن دربارش نظر میدن، ایشون به عصمت حتی در شخص پیامبر هم معتقد نیستند و الزامی نمیبینند که پیامبر و دیگران مصون از خطا باشند. خوب با این وضع چه بسا اصل واقعهی کربلا هم یک اشتباه بوده باشه. یا حتی اگر اشتباه نبوده، بر اساس اصل نظریات ایشون نیازی نیست که چون امام سوم شیعیان یه کاری کرده دیگران هم همون کار رو بکنن. خوب تا اینجا مشکلی نیست، مشکل از اینجاست که ایشون میان با عرض پوزش منافق بازی درمیارن و با اطلاع از اینکه کربلا بین مردم چه جایگاهی داره بجای اینکه بفرمایند حسین اشتباه کرد،میگن حسین یک استثناء بود.
.
Amirali Safa -
+nakhoda freedom مشعشع فرمودید رفیق :)
بله هر کس میتونه دربارهی هر چیز موجودی نظر بده و نیازی هم نیست بهش معتقد باشه. ولی وقتی کسی حادثه ای رو انکار میکنه، نمیشه همزمان اون رو یک استثناء بدونه!
بحث اول اینه که اون اتفاق افتاده یا خیر؟ اگر اعتقاد به این باشه که اتفاق نیفتاده و یا در اون شک هست، نمیشه همزمان اون رو یک استثناء دانست.
.
امیرمسعود پورموسی - +Amirali Safa بحثکردن دقیق دربارهٔ سرشت وحی و این که پیامبر چه نقشی در نزول قرآن داشته، ربطی به حقایق تاریخی دربارهٔ کربلا نداره، و همچنین ربطی به تعبیرهای عقلی و اخلاقی دربارهٔ کارهایی که آدمها میکنند،از جملهٔ دربارهٔ کاری که امام حسین (ع) در کربلا انجام داد نداره. سروش هم حادثهٔ کربلا رو انکار نکرده. من نمیفهمم شما با چی میتونی مشکل داشته باشی.
اگر با دیدگاه سروش دربارهٔ وحی و قرآن مخالفی، اینجا جای نشوندادن مخالفتت نیست. اگر هم کلاً با هر چیزی که سروش بگه مخالفی، باید بگم که این کارت چندان منطقی نیست.
ادامه از گوگل پلاس:
پاسخحذف.
.
Mohammad Moeini - +Amirali Safa سروش مبنای چی رو قبول نداره؟ یعنی مسلمان نیست؟ او اسلام و دین را فراتر از ایدئولوژی نمی داند؟ بخش بسیار بزرگی از سوتفاهم ها علیه سروش و جفا در حق او به تبلیغات مغرضانه حکومتی علیه او بر می گردد
.
Amirali Safa - +امیرمسعود پورموسی میدونم سخته برای شما ولی لطفاً نیت خوانی نکنید؛ من خیلی روشن و واضح دارم میگم ایشون اعتقادی به عصمت و معیار بودن حتی قرآن هم در اسلام ندارند، حالا چطور شده که یکهو در قضیهی امام حسین(ع) قائل به استثناء شدند؟ وقتی قرار نیست هیچچیز معیار باشه، چه نیازی است که امام حسین (ع) یک استثناء باشه؟
بحث کردن درباره سرشت وحی هم نیست، اعتقاد به دخالت انسان غیرمعصوم در قرآن هست. شما رو نمیدونم ولی عقل من اجازه نمیده چنین سفسطه و دوگانگی رو بپذیرم.
+Mohammad Moeini شما قبول نداری که مسلمان یک کلمه است با هزاران تعریف؟ بله ایشان مسلمان است اما یک بار شیعهی دوازده امامی میشود که صرفاً امام حسین رو یک استثناء میدانند، بار دیگه به روش معتزله قرآن رو تعریف میکنه و بار دیگر....
شما که انشالله از تبلیغات مغرضانهی حکومت به دور هستید لطفاً یه سرچ بزنید نظریات ایشون رو از منابع دقیق در خصوص نحوهی نگرش به قرآن، عصمت، فقه، تاریخ اسلام و غیره مطالعه بفرمایید. ببیند این حرفی که من گفتم کذب هست که واقعیت.
.
Seyed Mohammad Mirkazemi - +Amirali Safa با این طرز تفکرت حتی شیخ صدوق هم شایستگی نظر دادن دربارهٔ واقعه کربلا رو نداره چون اعتقاد به "سهو النبی" داشته
ادامه از گوگل پلاس:
پاسخحذف.
.
Amirali Safa - +Seyed Mohammad Mirkazemi
عجب؛ چرا قیاس مع الفارق میکنید.
دو تا جمله است. یک، قبول داشتن یا نداشتن اینکه کربلایی بوده و چگونه بوده؟ که بعد بشه در موردش بحث کرد.
دو، وقتی اعتقاد بر این است که هیچ چیز حتی قرآن هم معیار نیست، چگونه حسین میشود استثناء.؟
.
Seyed Mohammad Mirkazemi - اون عبارت "قیاس مع الفارق" در رفتن از این جملهٔ خودته
"ایشون به عصمت حتی در شخص پیامبر هم معتقد نیستند و الزامی نمیبینند که پیامبر و دیگران مصون از خطا باشند. خوب با این وضع چه بسا اصل واقعهی کربلا هم یک اشتباه بوده باشه. یا حتی اگر اشتباه نبوده، بر اساس اصل نظریات ایشون نیازی نیست که چون امام سوم شیعیان یه کاری کرده دیگران هم همون کار رو بکنن"
همین استدلال رو واسه شیخ صدوق میشه کرد.
.
Amirali Safa - اگر "سهو النبی" معادل "عدم اعتقاد به عصمت و معیار نبودن اعمال" باشه، حرف شما درست، اما بسیار تفاوت دارند با هم.
ادامه از گوگل پلاس:
پاسخحذف.
.
امیرمسعود پورموسی - چشم، بنده نیت شما را دیگر نمیخوانم؛ چیزی را هم گفتم به قصد شکافتن منظور شما برای خودم و خودتان بود و نه به قصد اتهامزدن به شما. شما میگی که سروش حق نداره دربارهٔ دوگانگی بین عقل و عشق در ماجرای کربلا چیزی بگه، زیرا که دربارهٔ قرآن دیدگاهش طوری هست که حرفزدنش دربارهٔ واقعهٔ کربلا رو بیمعنی و منافقانه میکنه. بخشی از حرفهای سروش دربارهٔ وحی و قرآن:
«... پس سخن گفتن خداوند اگر به معنا و مثابه سخن گفتن آدمیان نیست، پس چگونه است؟ در باب این چگونگی گمان های بسیار میتوان زد، سخن های بسیار میتوان گفت . و من سخنی که داشته ام این است که، پیامبر در قصه وحی و در گرفتن وحی، یک گیرنده منفعل محض نبوده است. بلکه تمام وجود او در ابن کار دخالت داشته است، و این مدخلیت به اندازه ای است که به او فاعلیت میبخشد این فاعلیت از خدا می آید، یعنی خداوند او را آماده کرده و توانایی بخشیده است که در مقام وحی، در مقام گیرندگی، و بلکه در مقام جوشندگی و در مقام ابداع و خلاقیت، فاعلیت داشته باشد. توانایی وافر و بسی بیش از آدمیان داشته باشد. چنین است که وقتی دریای وجود محمد(ع) به تلاطم می آید و میجوشد و این گوهر ها را بیرون می ریزد که همه بشری است، در عین حال همه الهی است. چون این جوشش به تدبیر خدا و به خواست اوست. اوست که پیامبر را متکلم میکند. پیامبر سخن میگوید و مجازا این سخن گفتن به خدا نسبت داده میشود. و چنین است که قرآن هم کلام محمد است هم کلام خدا است. حالا که اینطور است، چرا کلام ما، کلام خداوند نباشد؟ مگر ما به مشیت الهی سخن نمیگوییم؟ چرا کلام همه ما هم، کلام خداوند است. اما کلام پیامبر، کلام ویژه خداوند است. و این ویژگی را ما از روی قرآن میفهمیم. چون کتابی که او آورده است، کتاب ویژه ای است و حقیقتا قرآن کتاب ویژه ای است و اگر کسی در این باب تردیدی دارد، باید تکلیفش خودش را با قرآن که کلام محمد و کلا خداوند است، مشخص کند. به قول اقبال لاهوری : فاش گویم آنچه در دل مزمر است این کتابی نیست چیزدیگر است چونکه در جان رفت جان دیگر شود، جان چو دیگر شد جهان دیگر شود .اینکه می گویند قران معجزه است به زبان عادی خود ما یک کتاب فوق العاده است، فوق طاقت بشری است. حقیقتا سخن درست، پذیرفتنی و آزمودنی است. یعنی می توان آن را آزمود. حقیقتا باور کردنی نیست که از یک انسان عادی آن هم در یک صحرای دورافتاده و کم بهره از فرهنگ، در 1400 سال پیش چنین کلماتی زاده شده باشد . به طوریکه امروز حتی عموم دانشمندانی که منکر وحیانیت قرانند، به دنبال توجیه این مطلب می گردنند که پس چرا قرآن متولد شد ، متکون شد. و چگونه کسی چون پیامبر توانست آن را به وجود بیاورد. ...»
من از این سخنان برداشت نمیکنم که ایشون اعتقادی به معیاربودن قرآن در اسلام نداشته باشد، حتی من عکس این را برداشت میکنم. (و از این که کسی هست که جرأت کرده دربارهٔ چنین مفاهیمی که تا به حال «ممنوعه» بودهاند، چنین اندیشهورزیهایی کند، مستقل از این که آن را بپذیرم یا نپذیرم، خوشحال میشوم.) میفهمم که نقش قرآن در اسلام اونقدر مهم و مرکزی هست که اگر کسی اون رو قبول نداشته باشه، تقریباً میشه گفت که اسلام رو قبول نداره. ولی سروش همچنان قرآن رو قبول داره و فقط دربارهٔ تفسیرش از نزول قرآن نظری داره که با نظر سایر مفسران اسلام جور در نمیاد. شاید هم حتی بشه گفت که دربارهٔ فاصلهٔ بین سخن خدا و متن عربی قرآن به یک زبان بشری تا حالا حرف خاصی گفته نشده و سروش باب گفتگوی تازهای رو باز کرده.
.
ادامه از گوگل پلاس:
پاسخحذف.
.
Ehsan Irani - +امیرمسعود پورموسی البته امیرمسعود در ادامهی و تایید حرفت فقط باید اینو بگم که حرف سروش من باب «قبض و بسط تجربهی نبوی» لزوما حرف «تازه»ای نیست و قبل از او هم دیدگاه مشابه بین اندیشمندان اسلامی عموما غیر ایرانی داشتهایم. که صد البته نشانه ی مسلمان نبودن و قرآن را «قبول» نداشتن نیست. همینطور هم که +Seyed Mohammad Mirkazemi گفت خیلیهای دیگر هم به عصمت با آن قرائت تبلیغ شدهی رسمی داخل ایران معتقد نیستند.
.
Bamdad Irani - این جناب «دکتر» سروش مفاهیم عشق و عقل و خرد و غیره را به گونه ای مجرد و ایستا به کار می برد و از این لحاظ هنوز زیر سایه سنگین ارسطو مانده است.