بهار و تابستان سال 56، یکسالونیم مانده به پیروزی انقلاب، شاه در حال چانهزنی برای خرید 300 فروند جنگنده اف-16 بود. او تحت انتقادهای شدید بابت سهم بالای خریدهای کلان نظامی از درآمد کشور قرار داشت؛ برخی گزارشها این نسبت را یک-چهارم تا حدود یک-سوم بودجه سالیانه وقت کشور اعلام کردهاند. همزمان قطع مکرر برق و آب از جمله در قم چنان موجب نارضایتی شده بود که (بنا بر یادداشتهای اسدالله علم) آیتاللهالعظمی سیداحمد خوانساری (متوفی در سال 1363) برای رفع مشکل مستقیما متوسل به دربار میشود.
افراط شاه در قدرتنمایی بینالمللی که به خصوص به لطف درآمدهای سرشار نفتی در اوایل دهه پنجاه اوج گرفته بود، او و کارگزاران حکومتی را از توجه به توسعه متوازن زیرساختهایی که رفاه و خدمات عمومی (مسکن، آب، برق، بهداشت) بر آنها استوار بود، غافل ساخت آنچنانکه اکثریت مردم زیر سلطه و وسعت هیجان نارضایتی، انبوه اقدامات منجر به مدرنیزاسیون فوری صنعت کشور و رشد خیرهکننده اقتصادی را به آسانی از یاد بردند!
ایران ِ امروز، کمتر از نیم قرن بعداز آن روزگار، همچنان در مهماتی چون تامین و مدیریت منابع برق و آب و حتی "واکسن" با دستاندازهای سهمگین و نارضایتی عمومی کمسابقهای مواجه است در عین حالی که بابت اعمال نفوذ منطقهای در عراق و سوریه و لبنان و یمن یا حتی جنگ سایبری در اسکاتلند و کالفرنیا مشغول تفاخر!
اینجا بحت "بد" و "بدتر" یک بحث انحرافی مینُماید؛ اینکه حالا قدرتنمایی منطقهای جمهوری اسلامی که به صراحت با مخالفت و حتی دشمنی قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای مواجه است (منجر به فشارهای سیاسی و اقتصادی و انزوا) به مراتب خسارتبارتر (و بدتر) از مانورهای قدرت در دورانی است که صرفاً موجب ناخوشایندی رژیمهای چپگرایی چون مصر (قبل از انور سادات) یا عراق بعثی و جریانهای چریکی بود. نتیجه هر دو یکسان بود: فراموشی "اندرونی"!
با بیرون آمدن از این ورطه، شاید نقشه راه اشتهای سیریناپذیر وارثان "پادشاهی سرزمین باستانی ایران" برای قدرتنمایی منطقهای در نیم قرن اخیر رخ نماید؛ جایی که سرزمین پهناور و پادشاهان و مردماناش دورهای طولانی از شکستها و ذلتهای تاریخی را با تمام وجود و هویت بر دوش بردهاند و انگار این نیم قرن اخیر مجال "انتقام" و "احیاء" به لطف پول بادآورده "نفت" فراهم آمده است؛ از شکست از اعراب گرفته تا مغولها که از کشته، پشته ساختند، از خاکسترنشین شدن مکرر به دست روسها که بهترین شهرها و روستاها را بردند، از تحقیر برابر قوای متفقین که اعلام بیطرفی ایران را در جنگ دوم جهانی به هیچ گرفتند و تا پیروز نشدن بر "صدام" با همه "شور" و "شعار"هایی که هنوز گاهی ردشان بر دیوار شهرها باقیست و هیچ کدام از حافظه "ایرانیان اکنون زنده" خارج نشده! به شدت ِ اشتیاق به قدرتنمایی، زعامت فقها بر تدبیر امور مملکت را باید با دقت اضافه کرد؛ جایی که فقهای شیعه از تاریخ اسلام، ظلمهای سازمان "خلیفه اسلامی" را علیه "شیعه"ی اقلیت به خوبی ثبت و ضبط دارند و قرار نیست حق تضییع شده "شیعه" احقاق نشود!
بار سنگینی از تحقیرهای مهم تاریخی بر حافظه جمعی "ایران" حاکم است و احتمالاً باید به نحوی "صلحطلبانه" (که معالاسف میتواند "عادلانه" نباشد) و یک بار برای همیشه، با گذشته تسویه حساب کند تا شاید سکانداراناش تامین بیدغدغه "آب" و "برق" و "واکسن" ملت زنده ایران را به هیچ رژهای در بیرون مرزهایش نفروشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر