.
نُهِ نهِ نود و نه
اصلاً حواسم نبود و با کتونی راه افتاده بودم برای عکاسی! برف روی زمین که مینشست، حسابی آبدار میشد! ولی عقبنشینی ممنوع! ... نیمساعت بعد که برگشتم، جورابهام جای خشک نداشت که هیچ، وقتی چلاندمشان، عین دستمال زبلخان ازشان آب سرد ریخت! البته من هیچوقت زبلخان نبودم، نمیشم! 😀 ... بقیه عکسها اینجا]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر