اول) امروز، هجده تیر 99، بیستویکمین سالروز دزدیده شدن ریشتراش یک دانشجو در کوی دانشگاه تهران توسط اروجعلی ببرزاده است. کمتر از دو سال از آغاز ریاست جمهوری محمد خاتمی سپری شده بود. سال قبلترش قتلهای زنجیرهای توسط سربازان گمنام ولی فریبخورده از پرده بیرون افتاده بود. مجلس وقت (مجلس پنجم) خواسته بود مطبوعات را سانسورتر کند. روزنامه سلام دانسته بود یکی از متهمان قتلهای زنجیرهای، متوفی با داروی مصلحت نظافت، بانی اصلاحیه قانون مطبوعات بوده. خبرش را تیتر اول کرد. روزنامه سلام را بستند. دانشجویان در کوی دانشگاه تهران اعتراض کردند. بعد کلی پلیس و لباس شخصی آمدند. خیلی زدند. خیلی پرت کردند. خیلی شکستند. حواسها را پرت کردند که اروجعلی ببرزاده که این روزها سرهنگ پلیس است، ریشتراش را بدزدد. نقشه دقیقی بود؛ هشت ماه بعد حجاریان ترور شد چون تصادفاً در انتخابات مجلسی که خیال کرده بودیم "کاره"ای است، اصلاحطلبان پیروز شده بودند. دو ماه بعد از ترور، روزنامهها را فلهای توی قیف کردند. دو ماه بعد از تو قیفیها، فرمانده پلیس تهران بابت کوی دانشگاه تبرئه شد. مجلس ششم تازه شروع به کار کرده بود. بعد حکم حکومتی آمد؛ 13 ماه بعد از دزدیده شدن ریشتراش، که اصلاح قانون مطبوعات به قصد حمایت از آزادی بیان در مجلس نورس را از دستور خارج کنید. کردند.
.
دوم) اعتبارنامه تاجگردون رد شد. تیتر زده گام "بزرگ" مجلس علیه فساد! ... "فساد سیستمی و ذاتی شده"، قائم به افراد نیست که؛ هست؟!
.
سوم) مسئله "ما" این نیست که طی شش ماه دو تحلیلگر عراقی منتقد و مخالف نیروهای شبهنظامی عراقی متصل به خزانه مردم ایران، در عراق ترور شده و مردهاند. مسئله این است چرا به راحتی میشود جمهوری اسلامی را متهم کرد؟
.
چهارم) محمد مساعد توییت کرده: «دعوای پرسنل مجلس شورای اسلامی و جواد ظریف ربطی به ما ندارد چون ما در ایران وجود نداریم.» ... دست مریزاد روزنامهنگار شجاع؛ "پرسنل مجلس" رو عالی گفتی. جیگر حال بیار بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر