۱۳۹۸ بهمن ۳۰, چهارشنبه

مه و قطار و ایستگاه



دیشب ایستگاه راه‌آهن بودم، یک مهی آرام آرام آمد و مکان و زمان را فتح کرد. مه و قطار و ایستگاه همیشه ترکیب بی‌نظیری‌اند بهانه‌ی بی‌قراری ... قطاری توی ایستگاه بود آماده حرکت. فیلم کوتاهی گرفتم و ادیت مختصری کردم. توی اینستا گذاشتم. برای ادمین کانال "اینجا زنجان است" فرستادم، که از رفقاست، و بی‌آنکه حرفی زده باشم، او به اختیار خودش، زیر ویدئو، شعری از قیصر امین‌پور گذاشت که به گمانم یکی از بهترین شعرهایی است که "قطار" دارد و من بسیار دوست‌اش دارم. همیشه گفته‌ام شاعرانه‌ترین مرکب دنیای مدرن، "قطار" است، پر از حس رفتن، پر از حس دور شدن، پر از یاد "موازیان به ناچاری"، بی‌اختیار ِ بازگشت، وهم سکوت ایستگاه و صدایی که مدام ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود و البته که گاهی پر از حس آمدن، نزدیک شدن ...
***
بعضی‌ها چقدر بزرگ‌اند، چه سرودهای پرشکوهی ازبر داشته‌اند؛ بهای "سکوت"‌شان لابد ... جبران خلیل جبران در «پیامبر» نوشته بود: «فقط آنگاه که از چشمه سکوت بنوشید به راستی می‌توانید سرود بخوانید.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر