۱۳۹۷ مهر ۸, یکشنبه

خطر جهانی جدی نگرفتن خطر ترامپ




صدماتی که رفتار و تصمیم‌های ترامپ به اقتصاد ناخوش ایران وارد کرده، تنها بخشی کوچک از ویرانی بزرگی است که این رییس‌جمهوری یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین کشورهای دنیا با خود به همراه آورده است! ترامپ حامل و حامی ِ ناسیونالیزمِ افراطی، نژادپرستی و بیگانه‌ستیزی است؛ همان‌ها که به گفته حسن روحانی در سازمان ملل، یادآور تفکر نازی‌هاست. 

رییس‌جمهوری آمریکا با تحقیر و تکبر، توافق و سازمان‌های بین‌المللی و رسانه‌های منتقد خود را تضعیف می‌کند و بی‌پرواتر از بسیاری از سیاستمداران، دروغ‌های شاخدار می‌گوید و دیپلماسی را به یک کسب‌وکار حقیر تبدیل کرده است. این روند، به تضعیف جایگاه آمریکا در جهان و در پی آن، تضعیف لیبرالیسم و دموکراسی منجر خواهد شد. باور به این خسارت، با قبول این که «نظام آمریکا» نیز در طول اعصار، بری از ستمگری و ویرانگری نبوده، منافاتی ندارد چه آنکه «مسیر حرکت»، با همه فراز و فرودهایش، (به گمانم) به گسترش آزادی‌های اجتماعی و سیاسی منجر شده است (کافی‌ست برشی از وضعیت آزادی‌های مدنی و سیاسی را در فاصله‌ای مثلا 50 ساله مقایسه کنید، یا آن را در ترازویی گذاشت که در کفه‌ی دیگرش، ماهیت و سرانجام «شوروی» قرار دارد).

نکته هراس‌انگیزتر، جدی نگرفتن این «خطر» است. نمونه تاریخی چنین وضعی، در ظهور نازیسم و هیتلر در آلمان تحقیرشده‌ی بعد از جنگ جهانی اول، هنوز زخم عظیم و عمیقی بر جان‌هاست. «فقدان تخیل» نزد کسانی که خطر ترامپ را جدی نمی‌گیرند، بهای سنگینی خواهد داشت.  یان بروما (سردبیر نیویورک ریویو آو بوکس) در تخطئه تسلیم و سکوت در مواجهه با ترامپ و «خواب آرام در وضعیت هشدار و هراس» نوشته: «درکشورهایی که سابقه دموکراسی داشته‌ ، به آسانی می شود اسیر این تصور شد که «هرگز این جا اتفاق نمی‌افتد»، چون «نهادهای ما خیلی قدرتمند هستند» یا «مردم ما زیاده عاشق آزادی هستند» یا «زیاده متمدن» یا «زیاده مدرن» هستند که در دام بربریت بیفتند.» (ر.ک: اندیشه‌پویا، ش 53، ص 45).

مردم هیتلر را هم جدی نمی‌گرفتند و به او لقب سرجوخه فسقلی و یا سرجوخه کولی داده بودند (ر.ک: «سرانجام انسان طراز نوین، فروریختن توهمات»، ص 497). در این بین، ماجرای کتاب «گیرنده شناخته نشد» تقریباً استثناست. این کتاب متن نامه‌نگاری دو دوست است که یکی مقیم آلمان است و دیگری مقیم آمریکا. داستان، قبل از آغاز جنگ دوم جهانی نوشته و منتشر شده و نویسنده (خانم کاترین کرسمن تیلور) در آن به زبانی ساده و داستانی، از تولد هیولایی در آلمان خبر می‌دهد که برآیند جامعه آلمانی و جهانی، آن را جدی نگرفته بود. سال بعد از انتشار این کتاب، جنگی آغاز شد که با 74 میلیون «کشته» از دو طرف خاتمه یافت ولی زخم‌های تا ابد خون‌چکان آن پایدار است. 

با این حال نویسندۀ محبوب کانادایی، نائومی کلاین، هشداری قابل توجه می‌دهد: «اگر صرفاً در نه‌گفتن به ترامپ متحد شویم، چشم باز می‌کنیم و خودمان را در آنجایی می‌یابیم که پیش از ترامپ بودیم: یعنی دقیقاً همان موقعیتی که ترامپ را تولید کرد.»(+) او جایی دیگر هم گفته بود: «فکر می‌کنم که ترامپ یک بازیگر است و می‌داند که نمایش چگونه حواس مردم را پرت می‌کند. داستان تجارتش همین است. او همیشه می‌دانسته که می‌تواند با به راه انداختن نمایش ترامپ، حواس سرمایه‌گذاران و بانک‌داران، مستأجران و مشتریانش را از نادرستیِ بنیادینِ تجارتش پرت کند. این هستۀ ترامپ است. او بدون شک احمق است، اما نباید مهارتش در حماقت را دست‌کم گرفت.» (ر.ک: ترجمان علوم انسانی)



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر