۱۳۹۷ مهر ۵, پنجشنبه

بازگشت به عقل



By: Tosho Borkovich-Serbia

1) مرحوم سعید شرفی (مدیر دبیرستان‌مان) به سازمان «برنامه و بودجه» می‌گفت: سازمان «و»! می‌گفت این سازمان نه برنامه دارد و نه بودجه!

2) علینقلی عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران در سال‌های درخشان اقتصادی مملکت در دهه 40، هم در مقدمه‌ای بر کتاب «یادداشت‌های اسدلله علم» (وزیر دربار شاه) و هم در مصاحبه‌ای با بی.بی.سی فارسی، در روایتی از روزهای شروع آرام و خزنده وخامت حال اقتصاد ایران (اوایل دهه پنجاه که به انقلاب ختم شد)، ماجرای ملاقات خود را با وزیر دربار شرح داده است. او نوشته: «هر چه زمان می‌گذشت  بر  خودسری  و یکدندگی شاه افزوده می‌شد و دیگر به هیچ  کس اجازه مخالفت با نظرهای خود را  نمی‌داد. چند سال پیش از انقلاب  یک بار در زمینه وضع بد اقتصادی و تورم شدید با عَلم گفت‌وگو می‌کردم و او را کاملا آگاه و نگران دیدم. به او گفتم چرا این مسائل را به عرض شاه  نمی‌رساند و وی که صراحت و شجاعت‌اش را در برابر شاه به یادداشتم پاسخ دردناکی داد و گفت: «این اعلیحضرت دیگر آن اعلیحضرتی که تو می‌شناختی نیست و از این سخنان با او نمی توان گفت.»»

3) محمد طبیبیان (اقتصاددان) به مجله اندیشه‌پویا (شماره 53) گفته: «رییس دولت محترمی گفته بودند ما فردی را می‌خواهیم که به حرف ما گوش کند نه این که ما به حرف او گوش کنیم ... یا بزرگوار دیگری در مورد تصمیمی که بعدها هزینه کلانی ایجاد کرد درجواب رییس دستگاه که گفته بود کارشناسان مخالف این تصمیم هستند، فرموده بود آیا شما باید از من دستور بگیرید یا از کارشناس؟»

4) همین چند وقت پیش محمدباقر نوبخت (رییس سازمان برنامه و بودجه) در تشریح توانمندی‌های خود گفته بود که اهل «نه» گفتن نیست. البته لابد منظور او، بارز کردن قدرت‌اش در پیگیری و ناامید نشدن بود ولی مثلا در فقره «در شدن» ایده از پیش منهدم‌شده‌ی «دلار 4200 تومانی» از هیئت دولت، می‌توان رد ناتوانی سازمان «برنامه» را در «نه» گفتن رصد کرد!

5) اوضاع اقتصادی خراب نیست، بلکه «فاجعه‌آمیز» است. ارزش ثروت بسیاری از مردمان که اهل اندوختن دلار و طلا و مِلک نبوده‌اند، بر باد رفته است. این [فروریختن اعتبار پول ملی] عین عدل الهی است؛ 4 برابرشدن نقدینگی (از 400هزار به 1600 هزار میلیارد تومان طی 5سال گذشته) نمی‌توانست به این ویرانی‌ها منجر نشود؛ اگر نمی‌شد، باید به سنت الهی و به عقل و علم اقتصاد شک می‌بُرد! تحریم کاتالیروز است و البته کاتالیزوری مهم اما، اصلاً همه‌ی «سیل» نیست.

6) باید کارشناسان و مدیرانی که توان «نه» گفتن به بلاهت و بی‌اطلاعی مدیران بالادست دارند، تقویت شوند و برصدر نشینند. سامان مُلک و ملت همه در معرض خطر است. اگر دیر نشده باشد، این بازگشت به «عقل» راه نجات است. شاه این را ندانسته بود.



✍️ نظر یکی از خوانندگان درباره یادداشت «بازگشت به عقل»

... شما چطور انتظار دارید «بازگشت به عقل» رخ دهد و کسانی که توان «نه» گفتن به مدیران بالادست خود دارند، بر صدر نشینند وقتی نظام ارتقا و راه‌یافتن به هرم تصمیم‌گیری (و حتی تصمیم‌سازی)، متکی بر احراز شرط وفاداری  به یک جریان خاص است؟! گزینش‌های عقیدتی، سهیمه‌بندی‌های ظالمانه  برای ورود به دانشگاه‌ها و استخدام (که بلاتردید حق باسوادتر و تواناتر در آن تباه می‌شود)، ماجرای بورسیه کردن نورچشمی‌های سیاسی و باندی و معروف‌ترین آن‌ها: «نظارت استصوابی» (عموما با متمرکز شدن روی شرط وفاداری و حرف‌شنوی و نه سواد و تجربه)، به جامعه دانشجویان و کارشناسان و مدیران این مملکت، این پیام را می‌رساند که راه ترقی، «حرف‌شنوی» است، بودن و نشان‌دادن نشانه‌های وفاداری و نه «قابلیت» و «عرضه گره از کار مردم باز کردن» (...) تا زمانی که اوضاع چنین است، بازگشت به عقلی که دورتر را ببیند و از تاریخ عبرت بگیرد، بسیار بسیار دشوار است اگر نگوییم محال است. خودمان را گول نزنیم.





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر