در لابی بیمارستان سراغ
ایستگاه مطالعه رفتهام؛ پُر از کتابهایی که انگار تا به حال ورق هم نخوردهاند.
به شناسنامه کتابها نگاه میکنم؛ عموما در دو سال آخر دولت پیشین توسط نهاد
کتابخانههای عمومی کشور چاپ شدهاند. تیراژ کتابها خیرهکننده است؛ لااقل 50
هزار نسخه تا 120 هزار نسخه. این در کشوری که تیراژ کتابها مدام در حال سقوط است
و به زحمت به هزار میرسد، حیرتانگیز است! دبیر کل وقت نهاد کتابخانههای عمومی
کشور (منصور واعظی) طی یادداشت مشترکی در ابتدای همه کتابها اعلام کرده که ایده
ایستگاه مطالعه در راستای اجرای منویات مقام معظم رهبری برای کتابخوان کردن مردم
است. اعلام هم شده هر کسی خواست کتابها را نزد خودش نگه دارد، 2هزار تومان (بیست
هزار ریال) به فلان شماره، پول کارت به کارت کند!
همانطور که حتما پیشبینی
میکنید کتابها عموما در راستای تقبیح استکبار جهانی و نظام سلطه و فساد حاکم بر
آن و آشنایی با زوایای دین و مذهب و انقلاب است!
حکایت تلخی است؛ بعید
است حضرات ندانند که کتابخوان نبودن مردم ربطی ندارد به این که کتابهایی از این
دست به فراوانی و آسانی در دسترس عموم نیست. چنین مواقفی بارها و بارها تبدیل شده
به گستردن سفره انقلاب بین دوستان تا مثلا به اسم کتابخوان کردن مردم، کتابهای
بیمشتری را با تیراژهای فوقالعاده بالا و به قیمت «هیچ» توزیع کنند و نویسندگان
و ناشران ِ خودی را مورد عنایت از محل بودجههای عظیم فرهنگی قرار دهند و در غایت،
بر صفحات گزارش عملکرد خود در حوزه ولایتمداری، برگی بیفزایند!
و مگر فساد چیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر