از سعید حجاریان در شماره اخیر مجله اندیشهپویا (شماره 41)
مقالهای چاپ شده با عنوان «از مافیا تا فاشیسم» با این زیر تیتر که «امسال از
پیوند پوپولیسم و مافیا و ظهور دوباره فاشیسم در جهان بسیار گفته شد اما قوام
فاشیسم به چیست؟»
او در این مقاله به روند تاریخی شکلگیری فاشیسم در ایتالیا
پرداخته و در معرفی آن نوشته: «موسولینی بر دو نکته تاکید داشت: اول نوعی
ناسیونالیسم افراطی شبهمذهبی و دوم گونهای از مساواتگرایی بدوی و صیقلنایافته
منهای آزادی و ریشههای حقوق بشری.» او ادامه داده: «فاشیسم مخالف تفرد، آزادی
فردی، دموکراسی، پارلمان و حتا مدنیت است. فاشیسم به شدت گرایشهای ناسیونالیستی
دارد و اجزای جامعه را به دستههایی تقسیم میکند.»
حجاریان مقاله خود را چنین به پایان برده است:
«فاشیسم پدیدهای خلقالساعه در تاریخ ایتالیا محسوب نمیشود
بلکه از جنبشهای ماقبل خود، از دو قرن قبلتر، ارتزاق کره است. فاشیسم در ایتالیا
که مهد رنسانس بود اتفاق افتاد و نازیسم هم در آلمان اتفاق افتاد که مهد جنبش
اصلاح دینی بود. بنابراین میتوان گفت که به نوعی در واکنش به رنسانس و جنبش
اصلاح دینی بود که نیروهای محافظهکار که احساس کردند از بین خواهند رفت، به سراغ
جنبشهای ارتجاعی رفتند اما چه چیزی همه جنبشهای فاشیستی را به هم متصل میکند؟
اول: دین فرقهای شده نه دین رسمی، دوم: عدالتطلبی متظاهرانه، سوم: نفی فردانیت
در موعودگرایی ملیگرایانه و چهارم: جامعه تودهواری که محو دولت پیشوامحورش شده
باشد.»
حجاریان به طور طبیعی به دنبال قرینهیابی این عناصر در کشور
خودمان نبوده ولی نه تنها هیچکس این اختیار را از ما سلب نمیکند که به دنبال
قرینههای این عناصر در اطراف خودمان باشیم، بلکه «تاریخ» همین را از ما میخواهد!
پس محل اشتراک فاشیستها:
اول: دین فرقهای شده (تا بدان حد که مثلا پول یارانه، متعلق به امام زمان شود!)
دوم: عدالتطلبی متظاهرانه
سوم: نفی فردانیت در موعودگرایی ملیگرایانه
و چهارم: جامعه تودهواری که محو دولت پیشوامحورش شده باشد
و آیا اینها، در آرمانهای «مشبقنژاد»(*) راحتتر پیدا
نمیشود؟
* مشبقنژاد: ترکیبی از مشایی،
بقایی و احمدینژاد!
https://t.me/mmoeeni1/1277
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر