تصور خاورمیانهی صلح و آرامش، در حضور عداوت عیان ایران و
عربستان، تصوری باطل است. ایران و عربستان به احتمال قوی هیچگاه به جنگ مستقیم با
یکدیگر رضایت نخواهند داد وقتی مردم سوریه و یمن و عراق، راحتتر تاوان این عداوت
عیان را، نیابتا با جان و مال خود، میپردازند!
گو از تابستان 10 سال پیش بود که عربستان در موضعگیری علیه
ایران بیپرواتر شد وقتی بعد از اقدام حزبالله لبنان در ربودن دو سرباز اسراییلی،
اسراییل یورشی گسترده به لبنان آغاز کرد و عربستان از آن به جنگافروزی حزبالله
نام برد. جنگ به سود اسراییل پایان نیافت و ایران، کمکهای چند صدمیلیون دلاری
روانه لبنان کرد. حزبالله قویتر شد. ایران از بعد از انقلاب، "شیعهپروری"
را به خصوص در لبنان در دستور کار داشت. جنگ 33 روزه در تابستان ده سال قبل نشان
داد، ایران پایگاهی قوی در دورتر از مرزهایش تدارک دیده. حزبالله هم در عرصه
سیاسی و امنیتی، و هم در عرصه نظامی به اهرم فشار ایران در لبنان تبدیل شده بود.
نزاع ایران و عربستان گسترش یافت. ایران زخم جانبداری عربستان از صدام را بر پیکر
خود از یاد نبرده بود همانطور که سعودیها از ایده صدور انقلاب ترسیده بودند. بیداری
"مخوف" اسلامی که شروع شد، تزاحم منافع ایران و عربستان بیشتر رخ نمود.
اوج این تزاحم در سوریه بود؛ پل ایران به لبنان. جنگ نیابتی شدت گرفت. عربستان که اتکا
بر تقابل ایران و غرب را سربرنامههای هستهای (در پس برجام) برای محدود کردن ایران
بیهوده میدانست، خود دست به کار شد. هیچ چیز به اندازه اشغال و تخریب نمایندگیهای
سیاسی عربستان در ایران، حال سعودیها را خوب نکرد وقتی که حاجیان در منا به راحتی
کشته شده بودند، وقتی زمزمههای ضدسعودی در آمریکا و غرب بالا و بالاتر میگرفت و
وقتی بشاراسد همچنان در دمشق بود. به مدد قرابت مذهبی و ثروت بسیار، عربستان به خوبی
جبهه ضدایرانی در بین اعراب و مسلمانان تدارک دید. دبیر شورای نگهبان مرگ شاه
عربستان را تبریک گفت. پیشتر عربستان سفیر خود را به ریاض فراخوانده بود به این
دلیل که پیشانی رفسنجانی را در دیداری در حضور عکاس، بوسیده بود. آن سفیر شاید از
آخرین کسانی بود که به حضور رفسنجانی درترکیب قدرت، برای تخفیف این دشمنی امید بسته
بود. از سویی مقامات و ائمه جمعه ایران طوری علیه حکم اعدام شیخ نمر موضع
گرفتند گو میخواهند عربستان را تحریک کنند که حتما جان از تن آن شیخ مظلوم به در
کند تا کسانی از خون نمر، بر آتش دشمنی بپاشند. جنگ بر سر میزان تولید نفت ادامه یافت
و رسانههای هر دو سو، در لجنمال کردن طرف مقابل کوتاهی نکردند. حاجیان ایرانی،
راه به حج امسال نبردند. یک مقام ارشد سابق به جلسه سازمان برانداز مجاهدین خلق
رفت. رهبری تندترین تعابیر را با ریشه قرآنی علیه آلسعود به کار برد و مفتی اعظم
سعودیها هم مقامات ایرانی را تکفیر کرد. هر دو سو برای کوبیدن بر سر دیگری، از گرزهایی با نشان دینی استفاده کردند.
واقعیت ماجرا هم همین است؛ این نزاع ریشهای مذهبی دارد.
تازه هم نیست. بعد از انقلاب قدری بیشتر سیاسی شد؛ ما هنوز برای تحلیل رفتار روسها
در منطقه، به نقل قول (مجعول) پطرکبیر (در 3 قرن قبل) درباره رسیدن به آبهای گرم
استناد میکنیم؛ لابد سعودیها نیز از یاد نبردهاند که بنیانگذار نظام گفته بود
که «اگر از صدام بگذريم، اگر مسأله قدس را فراموش کنيم، اگر از جنايتهاي آمريکا بگذريم
از آلسعود نخواهيم گذشت.» این یعنی دشمنی گسترده شده در آینده. مبنا هم این است
که قرائت اسلام سعودی و ایرانی بسیار متفاوت است. از قرائت اسلام سعودی، تحجری بیرحم
برمیخیزد که در نظام آموزشی آن کشور لانه
کرده و از اسلام ایرانی، تغذیه مادی و معنوی شیعیان در اقصی نقاط عالم برای مدیریت
جهان اسلام. نبوغ ویژه نمیخواهد، ناگفته هم پیداست این رویه به شاخ به شاخ شدن
منجر میشد.
علاج واقعه نیز عدول همزمان از شوق مدیریت جهان اسلام در هر
دو سوست؛ نتیجه آن، دست شستن از مزدورپروریهای متقابل است. علاج واقعه این است هر
دو سوی این نزاع پرهزینه، روزگار نکبتاندود این روزهای مسلمانان و جهان اسلام را
در سوریه و یمن و افغانستان و عراق و لیبی و در پشت مرزهای بسته اروپا با چشمان
باز ببینند. یا باید زورشان و زورمان به تاریخ دشمنی و دشمنی تاریخی بچربد، یا
باید همه شاهد آباد شدن بیش از پیش گورستانهای مسلمانان باشیم و ذلیل شدنها را پشت
مرز کشورهای امن تاب بیاوریم. آن وقت غلط میکنیم از گسترش "اسلامهراسی" حیرت کنیم!
.
https://telegram.me/mmoeeni1/914
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر