۱۳۹۴ دی ۲۲, سه‌شنبه

پرورش نفرت


(1)
مجله «اندیشه پویا» چند وقتی است بخش‌هایی از کتاب «آزارشان به مورچه نمی‌رسد» (They would never hurt a fly) را چاپ می‌کند. این کتاب را "اسلاونکا دراکولیچ" نوشته و متن‌های ترجمه شده، کار رویا رضوانی است (نمی‌دانم کتاب یکجا به فارسی منتشر شده یا نه). این نویسنده کروات به زندگی متهمان ارتکاب جنایت در جریان جنگ بوسنی (جنگی به تمامی قومی و مذهبی) ‌پرداخته است؛ متهمانی که در دادگاه لاهه محاکمه شدند. حاصل این جنگ چهارساله (از سال 1370 تا 1374)، 200هزار کشته، ده‌ها هزار زن و دختر تجاوزدیده، دو میلیون آواره و تبدیل یوگسلاوی به هفت کشور بود و البته نفرتی ماندگار. در شماره 31 مجله (دی و آذر 94)، قسمت هفتم برگزیده شده از این کتاب، چاپ شده است. هر بار شما با متهمی روبرو می‌شوید که اگر جنگ بوسنی نبود، شاید هیچ گاه باورتان نمی‌شد تبدیل به جنایتکار جنگی بشوند؛ نام کتاب نیز به روشنی نشان می‌دهد که نویسنده در پس نگارش این کتاب، می‌خواهد چه بگوید؛ «مگر می‌شود که جنگ آهسته و دزدانه به درون ما خزیده باشد؟ چرا متوجه نزدیک شدن‌اش نشدیم؟ چرا کاری برای پیشگیری از این جنگ نکردیم؟»
در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «اگر معتقدیم مرتکبان این جنایات هیولا هستند، به این دلیل است که می‌خواهیم تا آنجا که امکان دارد میان خودمان و آنها فاصله بیندازیم. کلا آنها را از جهان انسانی حذف کنیم. حتا تا آنجا پیش می‌رویم که می‌گوییم جنایات آنها غیرانسانی بوده است گویی پلیدی (درست مانند نیکی) بخشی از طبیعت انسان نیست و در پایان به این استنتاج می‌رسیم: جنایانی که این هیولاها مرتکب شدند از مردم عادی بر نمی‌آید، اما زمانی که شما به افراد واقعی که این جنایات را مرتکب شده‌اند نزدیک‌تر می‌شوید، می‌بینید این استنتاج صادق نیست (...) هرچه بیشتر نگاه‌شان می‌کنی بیشتر در می‌مانی که آخر این پیشخدمت‌ها، راننده‌ تاکسی‌ها، معلم‌ها و روستایی‌‌ها که روبه‌رویت نشسته‌اند چطور ممکن است مرتکب این جنایات شده باشند و هر قدر بیشتر متوجه می‌شوی که جنایتکاران جنگی می‌توانند افرادی عادی باشند، بیشتر وحشت می کنی (...) درست به همین دلیل است که باید این شرایط خاص و واکنش افراد عادی به آن را بیشتر بشناسیم. به همین دلیل است که باید مرتکبان آن جنایات و شرایط منجر به ارتکاب آنها را بهتر بشناسیم (...) چه اتفاقی باید بیفتد که فرد عادی را وادارد تا همکار یا همسایه خود را همچون دشمن ببیند؟ (...) برای شروع ضروری است که به «عنصر منفور» نامی بدهند و دلایل موثری برای نفرت از او عرضه کنند. لازم نیست این دلایل منطقی باشند یا حتا لزوما حقیقت داشته باشند. مهم‌ترین نکته این است که برای مردم باورپذیر باشند. این دلایل معمولا برپایه اسطوره‌ها و تعصبات مردم برساخته می‌شود (...) حال که یک دهه از آغاز جنگ در بالکان می‌گذرد دیگر باید بپذیریم که این ما مردم عادی هستیم که زمینه‌ساز این جنگ بوده‌ایم و نه گروهی دیوانه. ما بودیم که جنگ را بدل به امری ممکن کردیم. ما همان مردمی هستیم که یک روز از سلام گفتن به همسایگانی که از قومی دیگر بودند سرباز زدیم؛ عملی که روزی دیگر برپاسازی اردوگاه‌های مرگ را میسر کرد.»
.
(2)

لابد اظهارات برخی اعضای خانواده و دوستان عناصر داعش یا کسانی که مرتکب اقدامات تروریستی شده‌اند را شنیده‌اید؛ اینکه از شنیدن خبر عضویت در داعش یا اقدام فرزند یا برادر یا دوست‌شان حیرت کرده‌اند، اینکه آنها آرام بودند و مهربان. ماجرا اما همان ماجرای «پرورش نفرت» است؛ همان اتفاقی که گرفتار نشدن هیچکدام از ما در چنبره آن، تضمین شده نیست و البته، سوگمندانه، برخی شواهد واضح نشان می‌دهد که بسیاری از ما هم اکنون داخل این گردابیم تا که کِی تیغی به دست آریم.
.
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر