استاندار فارس به عنوان نماینده عالی دولت
در آن استان در کمال ادب، نامه خطاب به سردار باقرزاده (فرمانده کمیته جستجوی مفقودین)
نوشته و از وی خواسته برنامه تشییع جنازه شهدا به بعد از برگزاری انتخابات موکول شود؛
او دو دلیل برای این درخواست آورده (یکی احتمال عدم استقبال از تشییع به دلیل اینکه
شهدا اهل استان فارس نیستند و دیگری احتمال بهرهبرداری سیاسی از این تشییع). روی صحبت،
دلایل استاندار نیست بلکه رفتار پرنخوت فرمانده کمیته جستجوی مفقودین در رد درخواست
اوست؛ اینکه روی همین نامه به «دفتر» دستور داده به استاندار سلام برساند، برای او
اظهار تاسف کرده و نوشته که برنامه خود را اجرا خواهند کرد. بعد هم تصویر نامه استاندار
و سند نخوت خود را فرستاده خبرگزاری سپاه (فارس)، لابد به عنوان نماد قدرت و «ما هر
کاری دلمون بخواد میکنیم»! برای پرهیز از چنین تضادهایی، یا باید استاندار مملکت یاد
بگیرد که از «سردار جماعت» درخواست نکند یا باید سردار مملکت یاد بگیرد که استاندار
اختیارات دارد. همین «سردار باقرزاده» حدود یک سال قبل رفتار مشابهی را در یزد سازماندهی
کرد و در حالی که هم شورای تامین استان یزد و هم سازمان میراث فرهنگی مخالف دفن شهدا
در میدان امیرچخماق بودند، این کار را به سرانجام مطلوب خود رساند.
بهرهبردن از سپر «خون شهدا» و احترامی که
همه ملت برای شهیدان قائلند، برای نادیده گرفتن و حتی تحقیر نظرات و درخواستهای رسمی
ارکان و اجزای خود نظام، لابد ثمرات قابل توجهی دارد که هنوز ادامه دارد! (رد چنین
نخوتها و بهرهبرداریهایی، در عرصه اقتصاد و پیمانکاری پروژهها البته کمتر از
رسانهها سر برمیآورد).
بر این اساس چگونه میتوان هنوز در یافتن
«ریشههای خودسری» ناتوان بود؟ «خودسری» سازمان مجهز و مصونی است که عادت ندارد بر
سر در ساختمانهایش تابلو نصب کند و از همین رو، خیلیها سراغاش را در کوچه علیچپ
میگیرند! این وسط خودسرهای خردهپا هر از چند گاهی قربانی لفاظیها میشوند ولی «سازمان»
هنوز پابرجاست و این، برگ برنده «اکابر خودسری» است.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر