(1)
آیتالله خامنهای بعد از برجام، تاکید روی «نفوذ» کردهاند؛
این نه به آن معناست که خطر نفوذ پیشتر نبوده است اما ظاهرا آن لشگری که پیشهاش جملهسازی
و طراحی عملیات روانی و فیزیکی بر مبنای کلید واژههای مورد تصریح رهبری است (از
تهاجم فرهنگی گرفته تا فتنه و جنگ نرم و قس علیهذا)، میخواهند چنین وانمود کنند
که این اتفاق، دفعتا شروع شده است. سالهاست این رویه جاری و ساری است؛ این لشگر
از همین محل بارها خواسته و بارها توانسته رقیب سیاسی خود را دراز کند یا بار ناحق
بر گردهاش بگذارد. از صاحبان منابر جمعه در شهرهای خرد و کلان گرفته تا رسانه ملی
و نمایندگانی که باید به هر ترتیب صلاحیت خود را به شورای نگهبان ثابت کنند، همیشه
دست به ماشهاند برای تبیین این کلید واژهها که عموما، ته آن، کوبیدن رقیب سیاسی
است. اینها یعنی بالا و پایین رفتن «نفوذ»سواری، فقرهی تازه و غریبی نیست. این
نیز بگذرد تا کلید واژه دیگر.
.
(2)
نه فقط مردم، خود نظام هم پای «احمدینژاد» هزینه بسیار
کرد. نفوذ به پول و جاذبه جنسی هم نباشد (آن طور که رهبری دیروز عنوان کردند)، به اسم «احیای ارزشهای انقلاب»، «رایحه خوش
خدمت» و «اصولگرایی» هم میتواند چنان عمودی بر سر ملک و مملکت بکوبد، که دردش بسیاری
از دردها را از یاد ببرد. ضامن بصیرت برای منفجر کردن راه نفوذ در پروژه احیای
ارزشهای انقلاب به دست دولت پاکدست احمدینژاد، خیلی زیاد، دیر عمل کرد. باید که
تجربه اندوخت از هزینههایی که آدرسهای غلط بار میآورد. چه بسیار منتقدان آن
رویه سالهای سیاه، به انگ مخالفت با اصالتها منکوب شدند. رهبری دیروز گفته: «یکی
از چیزهایی که مکمّل نفوذ است، تخطئهی کسانی است که بر اصالتها، بر نگاه درست، بر
ارزشها پای میفشارند؛ این مکمّل نفوذ است.» در کنار این مهم، به جد، نباید تجربه
احمدینژاد را از یاد برد؛ مگر نقطه ثقل خوبیهای او، به تصریح و قرائت اصولگرایی،
اصرار بر اصالتها نبود؟ چه شد؟ چه بار آمد؟ بیتردید متمم پروژه نفوذ، معاف کردن
برخی از «تخطئه» به صرف شعار و ادعاهایی است که سر میدهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر