![]() |
By: Yuri Kosobukin / Ukraine |
از همان ابتدا منتقد رویکرد ایران در مواجهه با بحران سوریه
بودم و بارها در وبلاگم به صراحت درباره آن نوشتم. یک وجه عمده مخالفتم، تضاد این رویکرد
با آرمانهایی بود که انقلاب برای آن شکل گرفت و نظام هنوز هم داعیهدار آن است و مهمترینشان «دفاع از مظلوم». جدای از این،
رویکرد ایران را در سوریه و در مجاورت سیاستهای سایر قدرتهای منطقه، به شدت مایه
شعلهور شدن نزاع مذهبی و فرقهای دانستهام که خسارتهای دهشتناک آن، به راحتی قابل
کنترل نخواهد بود. بارها به دوستان منتقد خودم گفتم که ایرادی ندارد شما مدافع این رویکرد باشید ولی نباید از
این پس حرفی از دفاع از مظلوم بزنید؛ بگویید از آل اسد حمایت می کنیم چون مثلا در دوره
جنگ با عراق، آنها از ما حمایت کردند: بده – بستان، بستان – بده! در سادهترین وضع
مثال میزدم که حمایت ایران مدعی دفاع از مظلوم و حقمداری از بشار اسدِ مستبد و خاندان
سلطنتی او به اسم دفاع از خط مقاومت در برابر صهیونیسم، میماند به دفاع آمریکای مدعی
حقوق بشر و دمکراسی از پینوشه و کودتای او علیه آلنده به اسم دفاع از خط مقاومت در
برابر کمونیسم! اگر سیاست عرفی است؛ بحث چیز دیگری است. حالا محاسبات نشان داده که بشار اسد با همه کثافتکاری و قتل
و جنایتهایش باید بماند؛ خب بماند! ولی لطفا شعار دفاع از مظلوم و حقمداری را برای
همیشه تعطیل کنید. وقتی شعار حقمداری میدهید، منتقد و مخالف میشوند «باطل» و
خون تن و روانشان مباح! رسما بگویید عرفی شدهایم و آداب آن را بپذیرید!
حتی سال گذشته که داعش سفاک و جانی، قدرتی انفجاری گرفت و آن
حلقه محاصره معنوی در دنیای مجازی علیه بشار اسد، شلتر شد، من، به سهم
خودم، همچنان معتقد بودم مواجهه ایران با بحران سوریه جای نقد و مخالفت جدی دارد. همیشه
هم ایده استکباری – امپریالیستی «مدیریت جنگ در دورتر از مرزها» را تقبیح کردهام؛
اسم به روز شدهاش هم هست: «جنگ نیابتی»؛ که مثلا مردم فلسطین و لبنان و سوریه گوشت
جلوی توپ بشوند برای مایی که در همه این سالها یکی از مبانی شناختمان از استکبار، دوره گردی در جهان برای تامین منافع از راه جنگ و نزاع بوده!
.
اینها را نوشتم که تکرار کرده باشم من به عنوان یک شهروند ایرانی
جایزالخطا، درباره بحران سوریه چه فکر میکنم و در عین حال، حالا با کشته شدن یک سردار
جنگ در سوریه، چه اندازه متاثرم. فارغ از نقش و رویکرد سپاه در بعد از جنگ، که معتقدم
به لحاظ احاطه به همه کانالهای قدرت دستی دراز و دور از رای مردم در سیاست و اقتصاد
برای خود تدارک دیده، به هیچ وجه نباید حرمت زحمات سالهای جنگ با عراقاش، یا همه
تلاشی که برای آبادانی مملکت کرده، را مخدوش کرد و یکسره بر آن تاخت. امثال سردار
همدانی با حداقل امکانات در دفاع از مرزهای کشور عزیزترین ذخیرهای را که یک انسان
میتواند داشته باشد، هزینه کردهاند؛ حریم دارند و باید به این مهم توجه داشت
گیرم او چشمی دیگر برای دیدن دنیا داشته است. او حتی وقتی در سوریه به آرزوی خود میرسد
و جان میدهد، سرباز وطن است؛ و باز گیرم در گردونه سیاستی چرخیده یا چرخانده شده که
من نوعی ردش میکنم. همزمان درک میکنم لبخند و گاه خوشحالی کسانی را از کشته شدن او
صرفا به این دلیل که فرمانده سپاه تهران بوده در سرکوبهای خشن سال 88. به همین اندازه
درک میکنم که چطور در آن سو کسانی، این افراد را داعش وطنی یا حتی حرامزاده میخوانند!
چون میدانم هنوز گرهی بزرگ در کار مردم است. متولیان مدیریت روان مردم، البته اگر
دوام تنش و تفرقه را در جامعه برنامهریزی نمیکنند، خوشحال باشند که این دو قطبی به
یادگار مانده از شش سال قبل فعلا، صرفا در رای به امین حیایی و امیرمهدی ژوله یا چنگ
و دندان نشان دادنهای متقابل در شبکههای اجتماعی در پی کشته شدن سردار همدانی خودش
را نشان می دهد. گره از سال 88 باز نشده؛ دو سوی میدان طرف مقابل را سخت متهم میکنند
و باز راضی نیستند. این نظام است که باید با همه ابزارهای قانونی که در دست دارد، راه
مفاهمه را باز کند نه آنکه گره بر گره بیفزاید. گره در کار است. این مهم است؛ این اثرات
بد دیگری میتواند داشته باشد. ملت پاره پاره، از جایی که خیالش را نمیبرد، ضربه میخورد
و هلاک میشود. شاید از همین رو بود که حضرت امیر (ع) به مالک اشتر نوشت: «از مردم
گره "هر کینهای" را بگشای.»
.
لطفا مردم را به کینه
خو ندهید.
مردم! لطفا در زمین خداوندان کینه بازی نکنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر