دستکاری در «تاریخ» و «گذشته» (با جابجا کردن نقشها، با کمرنگ
و از یاد بردن برخی قول و عملها، و پررنگ و نقشسازی برای برخی دیگر)، همیشه راهی
برای توجیه «حال» و مدیریت «آینده» توسط بسیاری از قدرتها و نظامهای سیاسی بوده (حتی آن نظامهای
سیاسی که ادعای آزادی بیان داشتهاند) و طبیعتا (و به طور بسیار روشنی) از همین
روست که تکثیر و آزادی رسانهها و دسترسی تعداد بیشتری از مردم برای ثبت و گزارش
واقعیتهای جاری، همیشه با مقاومت جریانهایی روبرو میشود که دلشوره دارند مبادا
این مستندات از دایره کنترل و تغییر خارج شوند، که مبادا این مستندات، پیشبینیها
و تدابیر قدرت حاکم را به چالش بکشد.
.
جوورج اورول در رمان فوق العاده خود (1984)، اشاره موثری به
دستکاری گذشته توسط نظام توتالیتر دارد. در صفحه 49 (ترجمه صالح حسینی) میخوانیم:
«روز به روز و تقریبا دقیقه به دقیقه، گذشته منطبق با کیفیت حال میشد. از این راه
هر گونه پیشبینی «حزب» را با مدرک مستند میشد درست جلوه داد؛ هر گونه خبر یا
اظهارنظری هم که با نیازهای حال در تضاد بود، از لوح هستی پاک میشد.» تینا
روزنبرگ هم در مقدمه کتاب ارزشمند خود (سرزمین های شبحزده) که به بررسی وضعیت برخی
کشورهای اروپای شرقی در دوران گذار از کمونیسم پرداخته، از قضا به این توجه اورول
اشاره دارد و مینویسد: نبرد در راه تاریخ واقعا نبرد در راه فرهنگ سیاسی این کشورهای
تازه مابعدکمونیستی است. جورج اورول، که این چیزها رو خوب بلد بود، میگفت: «هر
کسی که کنترل گذشته را به دست گیرد، کنترل آینده را به دست میگیرد.»
.
این روزها رسانهها با سرعت خارقالعادهای در حال رشد
هستند، با همین سرعت امکان ثبت وقایع و مستندات برای تعداد خیلی بیشتری از مردم
فراهم میشود و باز با همین سرعت احتمال موفقیت در تغییر گذشته کمتر میشود. نظامهای
تمامتخواه دچار بحران در مواجهه با رسانههای نو میشوند؛ از ماهواره و اینترنت
گرفته تا شبکههای اجتماعی و وبلاگها و اپلیکیشنها روی گوشیهای هوشمند! حالا
انگار چاره «کنترل آینده»، فقط در قطع سراسری برق در کشورهایی باشد که کسانی در
آنها گمان میکنند "همه چیز را باید خودشان برای آیندگان ثبت کنند"!
.
هر روز باور این که «حقیقت چیزی است که برای بشریت مفید
است» (*) دشوارتر میشود چرا که کسانی که امتیاز تشخیص مفید بودن را تنها برای خود
خواستهاند، حالا لزوما همه ابزار اثبات مدعای خود را در دست ندارند.
.
.
(*) این جمله را بازجوی خشن رمان «ظلمت در نیمروز» (آرتور
کوستلر) گفته بود.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر