۱۴۰۳ آذر ۲۱, چهارشنبه

شیخ شهاب‌الدین در محله شوقی!

 

 


 

 همین فروردین امسال، همین جا، از مرگ درخت زیبا و پرسایه نارون محله شوقی نوشتم.

نوشته بودم: «... بین این همه (درخت توی شهر) من عاشق تک نارون چتری (قره‌آغاج) محله شوقی بودم. مثل ضریحی متبرک، همیشه از شوقی رد شدنی، قد و بالایش را نگاه می‌کردم که تابستان‌های داغ، تا میانه خیابان را هم سایه می‌بخشید. پاییز پارسال بود که فهمیدم حال خوشی ندارد و حالا که بهار آمده مطمئن شده‌ام که دیگر جان ندارد...» و «شهر لابد اندوهگین است از مرگ درختی که دیگر برگ و سایه نخواهد داشت و یگانه بود در شهری فقیر از درخت‌های باشکوه.»

امروز دیدم از تنه درختی که نیست، سردیس شیخ شهاب‌الدین سهروردی (شیخ اشراق) را ساخته‌اند.
خیلی خوب شده.
خیلی خوشم آمد.

کسی چه می‌داند؛ شاید ۸۵۰ سال پیش، شهاب‌الدین، در راه سهرورد تا آناتولی و شامات، همین‌جا، زیر درختی، ایستاده بود، لقمه‌ای نان یا شاید جرعه‌ای آب نوش کرده بود... سال‌ها و سال‌ها گذشت و از تنه درختی باشکوه، همان‌جا، سایه‌ای از او برآمد.

شهر بهانه خوشحالی دارد.
دراز باد عمر نارون‌ها.
🌱

 


 

 


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر