نلسون
ماندلا 10 ساله بود که در گوشه دیگری از جهان کودکی زاده شد که او را «آریل ساموئل
مردخای شرایبر» نام گذاشتند؛ همان آریل شارون سالهای بعد. کسی که وقتی فقط 14 سال داشت
به یک گروه تروریستی – به اسم هاگانا - پیوست که کارش اخراج فلسطینیها از سرزمینهایشان،
از جمله با توسل به کشتار بود.
.
کمتر
از 40 روز قبل ماندلا از دنیا رفت و امروز نیز آریل شارون. در مرگ ماندلا کسی هلهله
سر نداد، کِل نکشید، شیرینی توزیع نکرد، کسی نگفت: «دوزخ نوشاش باد» اما امروز، پسِ
مرگ شارون، میشود رد پهن شادی را دید.
.
هم ماندلا
و هم شارون سودای قدرت داشتند؛ به گمان خودشان برای احقاق حق مبارزه میکردند. اوّلی
اما خشم به وقت چیرگی را فروگذاشت؛ برای دومی خشم و خون و ستمکاری و مجازات عمومی هم،
هوا بود برای نَفَسِ قدرت.
.
حیرتانگیز
و عبرتآموز آنکه فهمیدن ماندلا، حالا، خیلی آسان است؛ برای درک شارون اما باید زور
زد؛ مثلا یهودیکشی نازیها را پیش کشید تا اخراج ستمکارانه فلسطینیان را برای گردهم
آوردن یهودیان توجیه کرد. توجیهی که مدام سرش به سنگ میخورد و هنوز اسرائیل کانون
مهم ستمکاری است و هنوز هم آرام ندارد؛ گیریم پول و ارتش و حامی گردنکلفت بسیار دارد.
.
کلیدواژه
حُکماً «مدارا»ست؛ یعنی آنچه مثلا درک و فهم ماندلا را آسان و گوارا میکند. و مدارا
همانی است که شعاع دایره دوستان را فزون میکند و از دایره دشمنی، مدام حلقه تنگتری
میسازد. لازمه آن نیز مگر کوتاه آمدن از خود حق پنداری مطلق نیست؛ این که خودت و خودیها
را نقطه پرگار عالم تصور نکنی.
.
اوریانا
فالاچی بعد از حمله اسرائیل به فرماندهی شارون به لبنان (سی سال قبل)، به او گفته بود:
«خدای من! شما میخواهید بگویید که حرف سادات درست بود؟ او میگفت: در اسراییل صلحطلب
و جنگطلب وجود ندارد. فقط جنگطلب و خیلیجنگطلب وجود دارد.» و شارون گفته بود: «وقتی
که مسئله امنیت ما مطرح است، دیگر صلحطلب و جنگطلب وجود ندارد؛ فقط یهودی وجود دارد.»
.
برای
شارون نیز، که هم تاریخ خوانده بود و علوم سیاسی، «حفظ امنیت» روغنی بود که همه چرخ
دندهها را در کار قدرتورزی روان میکرد؛ و میبینید که او چه راحت پای دین را نیز
به میان میآورد؛ همانی که مومنان خودستا را از هر برهان دیگری، بینیاز میکند.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر