نتیجه
انتخابات، می توانست - و تا حدی هم توانسته - که فضای سرباندود سیاسی و اجتماعی
کشور را تلطیف کند. این فضا محصول وقایع بعد از انتخابات چهار سال قبل است. روند سُربزدایی
از فضای سیاسی و اجتماعی کشور، احیانا نیازمند بررسی دیگرباره وقایع چهار سال گذشته
است با این الزام که با مشخص شدن رویکرد مردم در انتخابات اخیر، باید که سهم آزادی
بیان مساوی برای هر دو سوی این نزاع فراهم آید تا گره سال 88 باز شود؛ نه به
اعتبار تأمین «مصلحت»های مستور، نه به اعتبار رو کم کنی سیاسی؛ که برای دویدن در
پی آواز «حقیقت»(*).
.
در
بررسی و نقد رفتار دو سوی نزاع چهار سال قبل، بسیار گفته و نوشته و شنیده شده اما
از رسانههای رسمی کشور، با شدت تمام، از روزنامهها و منابر گرفته تا رادیو و تلویزیون و سینما، آن چه شد و شده، به طور «مطلق»، تخطئه کسانی بوده که سلامت
انتخابات را – به حق یا به ناحق – زیر سئوال بردند. از فردای انتخابات همزمان با
بازداشتها، بلافاصله حق آزادی بیان و تجمع معترضان به شدت محدود شد. این همه در حالی بود
که نشانههای تایید قطعی نتیجه انتخابات، پیش از رسیدگی به شکایتها، به صراحت
بروز کرده بود. اینها ایمان به عدالت و قانونمداری جریان فرادست را سست کرد. نوعی «دستپاچگی» در مواجهه با مقاومت در برابر
نتیجهی اعلام شده به چشم میخورد؛ گو پیشتر اعلام نتیجه اولیهی انتخابات ریاست
جمهوری تبدیل به وحی مُنزل و امری مقدس و
غیرخدشه شده بود در حالی که لااقل در انتخابات مجلس بارها شاهد ابطال انتخابات و
تغییر نتیجه بودهایم (و البته عموما به زیان جریان منتقد شورای نگهبان). همین
دستپاچگی بود که منجر به فجایعی از جمله در زندان کهریزک یا برگزاری فوری محاکمات فلهای
شد و گرنه چرا باید اعتراض خیابانی، منجر به مرگ در اثر ضرب و شتم در داخل زندان
شود یا چرا باید متهمان، روز قبل از دادگاه، تمرین داده شوند که چه باید بکنند و
بگویند؟! باید علت آن دستپاچگی معلوم شود؛ چه بسا ثابت شود که آن چه شد، دستپاچگی
نبود، یا یک دستپاچگی به جا و به موقع بود. باک از محاسبه و تنها به قاضی رفتن کدام عقل پرسشگری را به «حق» هدایت میکند
اگر که نگوییم ترسیدهها از محاسبه و تنها به قاضی رفتهها همان کسانی هستند که به
هر دلیل، باور دارند سهمی که از حق و درستی به کف گرفتهاند، به شدت قابل خدشه و
سئوال است. باید به افکار عمومی فرصت «یتبعون احسنه» داده شود؛ بیهراس از بردن و زدن و نیامدنشان.
.
.
پ.ن:
(*) کار ما شاید این است / که میان گل نیلوفر و قرن / پی آواز حقیقت بدویم ... «سهراب سپهری»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر