اول
از همه: صفحه دفتر مقام رهبری در گوگل پلاس نوشته: «اگر شما در دیدار دانشجویی فرصت
صحبت با رهبر انقلاب اسلامی را داشتید، مهمترین نكاتی را كه با ایشان در میان میگذاشتید
چه بود؟» و در بخش کامنتها ادامه داده: «كاربران میتوانند نظرات خود را از طریق بخش نظرات این صفحه ارسال
كنند.»(+)
.
از عصر
که این را خواندهام، خیالم پر و بال گرفته؛ و خب طبیعتا اعتماد به نفسم هر چند حواسم هست که «نکته» با «سئوال» فرقهایی دارد!
.
دوم:
محمود وحیدنیا را به یاد میآورم؛ دانشجوی
ورودی سال ۱۳۸۷ رشته ریاضیات دانشگاه صنعتی شریف و برنده مدال طلای المپیاد ریاضی ایران.
او حدود چهار سال قبل (دقیقا 6 آبان 88) و
در جریان دیدار عمومی دانشجویان با رهبری، انتقادهایی مطرح کرد؛ از عملکرد یکسویهنگر
صداوسیما، سرکوب خشونتبار معترضان به نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸، فضای امنیتی
بر رسانهها، انتقادناپذیری رهبر جمهوری اسلامی و عملکرد نهادهایی همچون مجلس خبرگان
رهبری و شورای نگهبان. او گفت: «من شاید چهار- پنج سال است که به صورت جدیتر روزنامه
میخوانم و مجلات را مطالعه میکنم. این مدت واقعاً به یاد نمیآورم که مطلبی را با
عنوان نقد رهبری خوانده باشم.» (+) و (+)
.
رهبری
هم در پاسخ گفت: «بنده توى جلساتِ دانشجوئى، دانشگاهى که اینجا هستند، گاهى که ببینم
حالا بعضىها روى ملاحظه، روى احترام، روى هرچه، بعضى از این حرفها را که خیال میکنند
من خوشم نمىآید، نمیزنند؛ از نگفتنش ناراحت میشوم؛ از گفتنش مطلقاً ناراحت نمیشوم.
اى کاش مجال بود تا گفته میشد، تا آنوقت انسان میتوانست آن برگهاى بر روى هم گذاشتهى
کتاب حرف را، باز کند تا خیلى از حقائق روشن بشود. آینده، البته این کارها خواهد شد.»(+)
و ادامه داده بودند: «البته انتقادها هم اكنون نیز بیان میشود و بنده هم آنها را دریافت
می كنم.»(+)
.
در این
که هنوز امثال وحیدنیا نمیتوانند نقدی از رهبری در رسانهها بخوانند، تردیدی نیست؛
به هر دلیلی.
.
سوم:
به نظرم رسید اگر قرار بود من سئوالی بکنم، میپرسیدم چرا باید من از ادامه تحصیل محروم
باشم؟ هیچ کار بدی الّا: وبلاگنویسی! بعد دیدم این سئوال خیلی شخصی است؛ هر چند که
به خصوص در این چهار ساله، دامن بسیاری را به ناحق گرفته ... از مسئلهای که این چند
روزه ذهنم را باز درگیر خودش کرده بپرسم؛ این که نتیجه انتخابات 24 خرداد مثلا چه تاثیری
باید روی امثال حسین شریعتمداری داشته باشد که قریب دو دهه است بر اساس حکم رهبری بر
مصدر روزنامه بیتالمال نشسته، و هر چه خواسته نوشته و به هر که خواسته، هر چه خواسته،
گفته؟ خب این هزینه از اعتبار رهبری نیست؟ ... دیدم این طوری پیش بروم، غرق سئوال
میکنم خودم را! سئوال زیاد است، و لابد، و طبیعتا، مجال اندک. کار دیگری بکنم ...
تصمیم گرفتم همه انرژیام را بگذارم سر این که، به احترام، تمام قد بایستم و از این
ایده و اقدام دفتر رهبری از صمیم قلب تشکر کنم؛ تا باد چنین بادا. حالا که اجازه ندادند
دانشجویی کنم و در جلسه دانشجویان با رهبری هم نخواهم بود، سئوالم را میگذارم برای روزی که شاید برسد؛ آن
روز که دفتر رهبری خبرنگارهای داخلی و خارجی را دعوت کند و بگوید: «بپرسید». آن
موقع شاید سئوال من، تک سئوالی که الان نمیدانم چیست، از زبان خبرنگاری پرسیده
شود که هرگز ندیدهاماش اما ذهنمان جایی نقطه مشترک خواهد داشت . من تا اطلاع ثانوی سئوالی ندارم؛ فعلا، همچنان، ممنون این ایده
خوب دفتر رهبریام. احتمالا آن آیندهای که رهبری در پاسخ به محمود وحیدنیا، بشارتاش
را داده بود، فرارسیده.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر