بنیامین نتانیاهو و حسین شریعتمداری اعتقاد خود را به این که با انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری ایران، «چیزی عوض نشده»، خیلی زود آشکار کردند.
.
نخست وزیر اسراییل (نتانیاهو)، یک روز قبل از سرمقاله روز دوشنبه حسین شریعتمداری
در کیهان(+)، و در واکنش به انتخاب حسن روحانی به عنوان رییس جمهوری جدید ایران گفته
بود که این موضوع تغییری در سیاست هستهای این کشور ایجاد نخواهد کرد و تصمیمگیری
درباره جهتگیریهای سیاست هستهای در اختیار رهبر ایران است.
.
فردای آن روز حسین شریعتمداری نیز در کیهان، بدون اعتنا به
موضعگیری رئیس دولت اسراییل، نوشت: «بر خلاف هياهوي دشمنان بيروني و دنبالههاي داخلي
آنها، با انتخاب آقاي دکتر روحاني، سياستهاي کلان نظام تغييري نکرده و نخواهد کرد.»
.
دوباره و همزمان با سرمقاله روزنامه کیهان، این بار وزیر امور
خارجه کانادا (جان برد) نیز همه هشت کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ایران، از جمله
آقای روحانی را، "عروسکهای دست رهبر" خواند و نتایج انتخابات را «بیمعنی» دانست(+).
.
اصرار روزنامه کیهان به این که «چیزی عوض نشده»، به سرمقاله
روز دوشنبه گذشتهی آن ختم نشد. نمونههای دیگر آن را، از جمله در این صفحه (+) به
راحتی میتوانید پیدا کنید.
با این حال سرمقاله روز دوشنبه حسین شریعتمداری حاوی نکات جالب
دیگری هم هست؛
.
او مدعی شده «جابجایی سلیقه» در اداره امور اجرایی کشور نشان
میدهد که «نگاه مردم براي حل مشکلات و از جمله مشکلات اقتصادي به درون نظام است»،
ولی روشن نمیسازد که مردم آیا اساسا حق و سهمیهای برای نگاه به بیرون نظام دارند
وقتی حتی منتقدان به راحتی مورد اتهام و توهین قرار میگیرند؟
.
شریعتمداری نوشته که «همزمان با انتخاب آقاي روحاني، سه جريان
جبهه اصلاحات، اطرافيان آقاي هاشمي رفسنجاني و اصحاب فتنه تلاش گسترده و از قبل پيشبيني
شدهاي را براي مصادره آراي ايشان به نفع خود آغاز کردند. اين تلاش با استناد به حمايت
آقايان هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي از آقاي روحاني صورت گرفته و ادامه دارد ... مدعيان
اصلاحات در همان اوايل کار متوجه شدند نامزد اختصاصي آنها، آقاي عارف، کمترين شانسي
براي پيروزي ندارد». او بیتردید خود را به «فراموشی» زده تا ناچار نشود یادآوری کند
همان نظرسنجیهای مورد استنادش، اصولگرایان را برنده انتخابات معرفی میکرد آنچنان
که خود را از پاسخ به این سئوال نیز معاف کند که پس چرا موج «روحانی»خواهی، پس از اعلام
حمایت رفسنجانی و خاتمی و انصراف عارف از رقابت، بالا گرفت؟
.
نوشته: «آقاي روحاني نه فقط مديون آنها (اصلاحطلبان) نيست،
بلکه مدعيان اصلاحات به ايشان بدهکار هستند، چرا که آنان در پوشش حمايت از نامزدي آقاي
روحاني فرصت حضور و خودنمايي در عرصه سياسي کشور را يافته بودند». آیا این حرف
بدان معناست که اصلاحطلبان و روحانی، متقابلا عاشق چشم و ابروی هم بودند که یکی نیروهای ستاد تبلیغاتی
دیگری را تامین کرد و دیگری فرصت خودنمایی به دیگری داد؟!
.
و دیگر این که نوشته: «اين روزها مدعيان اصلاحات و اصحاب فتنه
در هماهنگي با رسانهها و مراکز بيروني، اصرار دارند انتخاب آقاي روحاني را با مشخصاتي
که خود براي ايشان ترسيم نمودهاند، نشانه تضعيف اصولگرايي و تفکر بسيجي در اين مرز
و بوم قلمداد کرده و سرخوردگي آنان را دنبال کنند، و حال آن که اقتدار نظام و جايگاه
برجسته کنوني آن در منطقه و جهان مديون فداکاري بسيجيان و حزبالله پاکباخته است و
اين جريان الهي و انقلابي در همه عرصههاي داخلي و خارجي کشور حرف اول را ميزند».
بعید مینماید حسین شریعتمداری به این سرعت بتواند یک سیر منطقی
به استدلالها و مشوشگوییهای خود در مورد انتخاباتی که نتیجه آن شوکهاش کرد، بدهد
ولی به واسطه همین پاراگراف (بالا) شاید بهتر باشد در اولین فرصت ممکن به این سئوال
پاسخ دهد که اگر انتخاب روحانی نشانه تضعیف اصولگرایی و تفکر بسیجی نبوده، چرا به جای
سعید جلیلی، از حسن روحانی حمایت نکرد؟ چرا مدعی گفتمان مقاومت و نماد کله شقی سیاسی،
در مملکتی با 50 میلیون واجد شرایط، فقط چهار میلیون رأی دارد؟
.
قابل درک است که سرخوردگی جریانی از نتیجه انتخابات (به خصوص
به واسطه شکست سعید جلیلی) باید کنترل و مداوا شود ولی آیا این کار باید به بهای بیاثر
نشان دادن رأی مردم در تبیین و اعمال سیاستهای کلی نظام توسط رهبری نظام صورت پذیرد؟
واقعا چرا باید همسفره شدن امثال نتانیاهو و حسین شریعتمداری تحمل شود؟
.
.
پ.ن: دی ماه امسال که برسد، حضور شریعتمداری در کیهان، و «هر
آنچه خواستی، بگو»ییاش پیمانه بیست ساله را پر میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر