۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

آقای قالیباف! لطفا رسوا نشوید


یک) دیشب که دو فایل صوتی از صحبت‌های قالیباف، در دو جمع مختلف و با دو ادعای «متضاد» را شنیدم، ناخودآگاه بر پشت دستم کوبیدم؛ عین بلا زده‌ها، عین امید بر باد رفته‌ها! ... او در جمع بسیجیان، ظاهرا در نشستی خصوصی، می‌گوید که با تندی و خشم شورای امنیت کشور را ناگزیر از صدور مجوز تیراندازی برای نیروی انتظامی و ورود به کوی دانشگاه تهران در سال 82 کرده و در جمع دانشجویان (همین ده روز قبل و در جلسه‌ای عمومی) می‌گوید: «در آن زمان در جلسه شورای امنیت کشور که مسئولان وزارت کشور و وزارت علوم هم حضور داشتند در بحث حوادث خوابگاه کوی دانشگاه، به بنده اجازه برخورد و تیراندازی دادند اما من قبول نکردم.»(+)
.
دو) نه که دروغ کم شنیده باشیم اما قالیباف جز امیدوار کننده‌ها بود(*). در این هشت ساله، به خصوص، که توی چشم‌هایمان زل زدند و گفتند «دو- دو تا، ده تا»، خیلی از اسباب منزل مُلک و ملت را به یغما بردند و مهم‌تر از همه، زشتی و رسوایی دروغگویی ِ مدام و واضح را، که می‌تواند مایه حذف کثافت‌ها در مدیریت هر کشوری شود، تا توانستند از دسترس دور کردند؛ توی دل سیاه‌شان خاک رویش ریختند. آنچه در بین جماعت موسوم به اصولگرا، امثال قالیباف و توکلی و افروغ و خوش‌چهره و علایی و مطهری و دیگرانی را امیدوارکننده کرده بود، خروش گاه و بیگاه‌شان بر این سونامی دروغ و تکبّر بود. در این جمع اما تنها یکی بود که معلوم کرده بود سودای ریاست بر جمهور دارد؛ همان «قالیباف».
.
سه) هر گاه می‌خواستم برای دوستانم از محاسن قالیباف بگویم، حتما از موسسه همشهری می‌گفتم(**). نزدیک به 20 نشریه با دوره‌های انتشار متفاوت، در حوزه‌های تخصصی متنوع و با پرهیز از جزم‌اندیشی و دگماتیسم، در دوره شهرداری قالیباف در این موسسه وابسته به شهرداری شکل گرفت. 20 نشریه عموما خوب و فاخر که روشنی بخش دکه‌های روزنامه‌فروشی و رونق بِده بازار رسانه‌های مکتوب بودند و هستند. گمانم این بود که قالیباف با جان و دل اهمیت و قدرت رسانه را درک کرده و با فرصت توفیق موسسه همشهری، این باقیات الصالحات کرباسچی، می‌خواهد که روزگار سیاه رسانه‌های مکتوب را روشنی ببخشد. حالا اما می‌بینم برای خوشایند شبه‌نظامیان حرفهایی می‌زند که خلافش را جای دیگری قرار است بگوید، یعنی حتی نمی‌داند دوران رسانه، با همه کاستی‌هایش، آن قدر طلایی شده که نشود دور از چشم ابزار رسانه، دروغی چنان را با احساسات تمام به خورد مخاطب داد تا مگر کرسی قدرت، نزدیک‌تر آید و بعد وجدان عمومی غافل بماند.
.
چهار) قالیباف باید که سرمایه مدیریت کشور باقی بماند؛ چه رئیس جمهور بشود و چه نشود. با این نوع رفتارهای چندش‌آور و کثیف که معلوم نیست عین گلوله‌ی برفی، در سرازیری رقابت‌های تهوع‌آور سیاسی تا چه اندازه بزرگ و بزرگتر ‌شود، نباید از کف برود.
.   
آقای قالیباف! لطفا دوست داشتنی باقی بمانید، رسوا نشوید. بر دروغ بشورید، «یک چهره» باشید.
.
.
.  

(*) پنج سال قبل درباره او نوشته بودم: «دوست داشتنی‌ترین اصولگرا»(+). البته وقتی همشهری را در خرداد 89 برای مدتی کرایه داد تا علیه جنبش سبز ویژه نامه بیرون بدهند، این را نوشتم: «جناب قالیباف! حالا حالا مانده تا عبور کنید»(+)
.
(**) قالیباف به خصوص از روزنامه همشهری، به عنوان یک نهاد وابسته و نه خصوصی، برای تبلیغ خودش «سو استفاده» کرده و می‌کند (آنچنان که جمع اصولگرایان از کیهان و تیم دولت از روزنامه ایران سو استفاده می‌کنند). این یک واقعیت واضح و البته قابل اغماض برای نهادهای نظارتی بوده و باز این البته ربطی به سطح کیفی و ارزش سایر اقدامات موسسه همشهری ندارد (به نظر من).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر