دخترک اهل لهستان بود. 14 – 13 ساله و واقعا ترسیده بود. نمیدانست اصلا چرا آنجاست و آلمانی هم نمیفهمید. گیج بود و به همین خاطر یکی از زنان زندانبان چوبی برداشت و با آن زد توی صورتش. دختری به این زیبایی و این قدر معصوم. گریه کرد اما نمیتوانست کاری بکند. قبل از آنکه عکساش را بگیرم خودش اشکهایش را و خون لب بریدهاش را پاک کرد. راستش را بگویم وقتی دختر کتک خورد، انگار مرا میزدند اما نمیتوانستم مداخله کنم. این خیلی خیلی سخت بود. هیچ وقت نمیتوانستی چیزی بگویی. دختر زیاد دوام نیاورد. مارس 1943 مرد. یک ماه بعد از مرگ مادرش.
.
اینها
را ویلهلم براسه در شرح عکس بالا گفته. ویلهلم براسه عکاس آشویتس بود که دوم آبان
گذشته، از دنیا رفت. خودش زندانی آشویتس بوده اما چون عکاسی میدانسته و زبان
آلمانی، شده بود عکاس آشویتس.
«اندیشه
پویا» در شماره اخیرش (شماره 4 – آبان و آذر 91)، چهار خاطره از او آورده به
مناسبت فوتاش و 5 عکس با شرح. خاطرات تکان دهنده است. شرح عکسها، فوقالعاده غمانگیز
...
.
این
خاطرهها و این عکسها، این زندگیهای فنا شده، خونهای ریخته شده، این دردها در
هزار توی تاریخ، از ابتدا تا به همین الان، و تا همیشه ... ای انسان! ای انسان!
همه کار توست.
.
برای
دخترک زندانی شماره 26947 آشویتس، حالا جز سراندن قطرهای اشک روی گونه، کاری از
دست هیچ کس برنمیآید ... لب زخمیاش را میبینید؟ پیراهنی را که تنش کردهاند را؟
.
.
بارها در مورد این قضیه در وبلاگم نوشته ام...چوناین اردوگاه را به چشم دیده ام.. هم در لهستان و هم در آلمان
پاسخحذفhttp://goldeneverstand.wordpress.com/2012/11/25/%d8%a7%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%86%d8%ac-%d8%a8%db%8c-%d9%86%d8%aa%d9%87%d8%a7/
http://goldeneverstand.wordpress.com/2012/03/25/%d8%b3%d9%81%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d9%84%db%8c%d9%86-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85/
http://goldeneverstand.wordpress.com/2012/03/05/%d8%b3%d9%81%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d9%84%db%8c%d9%86%d8%8c-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84/
ممنونم از شما بابت لینکها
حذف