می توانم ادعا کنم که هر چه از اسلام یک
به طرف اسلام دو و از اسلام دو به طرف اسلام سه می رویم، موضع گیری نسبت به زنان منفی
تر می شود(*). به اعتقاد من، آنچه که وضع زنان را در اسلام دو و طبعا در اسلام سه به
اینجا کشاند، غفلت از «روند» حرکت اسلام بود. مثال خیلی ساده ای می زنم: فرض کنید کارفرمایی،
کارگری را استخدام کند و سال اول به او ماهی
هزار تومان حقوق بدهد، سال دوم ماهی دو هزار تومان، سل سوم ماهی سه هزار تومان و به
همین ترتیب. حال فرض کنید کارفرما در سال دهم و زمانی که ماهی ده هزارتومان به کارگر
خود، خود حقوق می دهد، از دنیا برود. ورثه کارفرما، می خواهد تکلیف حقوق کارگر را برای
سال های بعد تعیین کنند. بین ورثه دو دیدگاه وجود دارد: یک دیدگاه معتقد است افزایش
حقوق کارگر طی سال های کاری روند مشخصی داشته است و آن ها هم باید تابع همان روند باشند.
به عبارتی آنها هم باید هر سال به حقوق او ماهی هزار تومان اضافه کنند. دیدگاه دوم
معتقد است که حقوق کارگر باید همان باشد که پدر در زمان فوت به او می داده است. آنها
به آخرین امضای پدرشان استناد می کنند و معتقدند که امضای پدر قداست دارد و اگر این
کارگر تا چهل سال دیگر هم بخواهد برای آنها کار کند، نباید حقوق و او بیشتر کنند. طرفداران
دیدگاه اول به عمل پدر و در واقع روح پیام او استناد می کنند. شما کدام یک از این دو
دیدگاه را به پدر وفادارتر می دانید؟ به نظر می آید آنهایی که روند رفتار و کردار پدر
را در نظر گرفته اند، به او وفادارتر بوده اند تا آنهایی که به یک امضا قداست بخشیده
اند.
.
انصاف این است که پیامبر اسلام برای بهبود
بخشیدن به وضع زنان، روندی را آغاز کرد. در 23 سال حیات ایشان، این روند همواره رو
به جلو و بهبود بود. منتها بعضی فقها، روند حرکت او را فراموش کرده اند و یا اصلا به
آن توجه نکرده اند. آنها می گویند ما به آخرین امضاهای پیامبر درباره زنان استناد می
کنیم و بر آن جزم و جمود می ورزیم. کافی است که به وضع زنان شبه جزیره در زمان بعثت
پیامبر نظر بیاندازید. زن مالک هیچ چیزی نبود، اساسا خود زن مملوک بود، ازدواج نوعی
خرید و فروش بود، و مردان وقتی از زنان خود خسته و دلزده می شدند، آنها را با هم معاوضه
می کردند؛ نزدیک به بیست و هفت - هشت نوع رفتار جنسی غیرانسانی در آنجا متعارف بود.
این شواهد جز تحقیر زن و شی تلقی کردن او بیانگر چه چیز دیگری است؟
.
اما پیامبر در طول 23 سال پیامبری خویش
بسیاری از این ارزشها را به تناسب موقعیت، تغییر داد. حال برخی فقها می گویند ما می
خواهیم تا صیح قیامت بر اساس آخرین کاری که پیامبر کرد عمل کنیم. اگر آنان روند حرکت
پیامیر را در نظر می گرفتند و متناسب با اوضاع و احوال زمانه پیش می رفتند، اسلام دو
و طبعا اسلام سه، کارش به اینجا نمی کشید. به همین دیل است که هر چه از اسلام یک به
طرف اسلام دو و از اسلام دو به طرف اسلام سه می رویم، تلقی منفی تری نسبت به زنان دیده
می شود.
.
.
منبع: مصطفی ملکیان، کتاب «مشتاقی و مهجوری»،
بخش «زن، مرد، کدام تصویر؟»، نشر نگاه معاصر
.
.
(*) از لفظ اسلام سه چیز می توان اراده
کرد: اسلام یک، اسلام دو و اسلام سه. اسلام یک، مجموعه متون مقدس مسلمانان یا همان
کتاب و سنت و یا به تعبیر دیگر، مجموعه مکتوباتی است که حکایت گر اقوال و افعال کسانی
است که فوق سئوال و چون و چرا تلقی می شوند. اسلام دو، مجموعه همه کتاب ها، رسایل و
مقالاتی است که از گذشتگان مسلمان ما باقی بمانده و به دست ما رسیده است. اسلام سه،
اسلام در مقام عمل است؛ یعنی مجموعه همه افعالی که مسلمانان از آغاز تا کنون انجام
داده اند، به علاوه همه اوضاع و احوالی که از آن افعال ناشی شده است.
.
.
.
.
در گوگل پلاس(+)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر