من این سه فراز از یادداشت اخیر میرحسین درباره قیام عاشورا را خیلی دوست دارم
*
حسین (ع) میدانست که ملات سنگهای کاخ قدرت، دروغ است و فریاد حقیقتخواهی است که به زوال آن میانجامد. حسین (ع) میدانست که در این راه چه رنجهای بزرگی در انتظار اوست: مفتیان مزدبگیر، او را به خروج از دین و ایجاد فتنه متهم خواهند کرد، خاندان پیامبر (ص) را در محاصرهی تنگناها و بیحرمتیهای پیاپی قرار خواهند داد، و او را بر سر دوراهی انتخاب میان زندگی ذلتبار یا ایستادگی برای حقخواهی قرار خواهند داد؛ و او ایستادن را برگزید. حسین (ع) سکوت را شکست تا دین نیای خویش را از هلاکت نجات دهد و رهبری قیامی را برعهده گرفت که نه در هوای قدرت و شهرت، که در کوشش برای راست کردن کجیها و پاک کردن پلیدیها هویت مییافت. و چنین شد که آزادزنان و آزادمردانی که پس از او آمدند، از هر مذهب و دینی که بودند، حسین (ع) را سرمشق جاودانهی آزادیخواهی دانستند.
.
کیست که از یاد ببرد که همهجای ایران، میدان حماسه بود: جبهه و پشت جبهه، کارخانه و مزرعه، مدرسه و دانشگاه، خانه و اداره، همه و همه صحنهی تلاش و جهاد برای پاسداشت از این سرزمین شد. و کیست که از یاد ببرد در زمانی که به ناچار تن به صلح داده شد، همین مردم رنجدیده اما پایدار، در مقابل چندچهرگانی که به دامان و یاری متجاوز پناه آورده بودند، قدعلم کردند و بدینگونه نشان دادند که تصمیم برای ترک جنگ، نه از روی بزدلی و بیاعتقادی، که از سر درایت و آیندهبینی است. نشان دادند که خطای رهبرانشان را با ایمان به صداقت آنان بخشودنی میدانند و اعتراف به خطا نه تنها از اعتبار رهبرانشان نمیکاهد، که محبوبیتشان را در قلوب مردم بیشتر میکند
.
دین و دینداری در این روزها دوران سختی را میگذراند و بسیاری از شما در این روزها میپرسید چگونه میتوان با این همه سیاهکاریها که به نام دین انجام میشود، جوانان روشن ضمیر این مرز و بوم را از امواج پیدرپی دینگریزی نجات داد؟ پاسخ این همراه کوچک شما این است که دینگریزی هنگامی زمینهی گسترش پیدا میکند که دینی که ترویج میشود با بدیهیترین اصول اخلاقی مثل صداقت و پرهیز از دروغ در تضاد باشد.
میرحسین را خیلی وقت است که می شناسم و قلباً به او ارادت داشتم اما خدا وکیلی اگر کسی ذره ای دلبستگی به این مرز و بوم داشته باشد حاضر می شود با لجبازی سرنوشت کشور و مردمش را به سمتی ببرد که آینده اش مجهول است ؟ ادامه این بکش بکش ها به نفع چه کسی است ؟ مگر غیر از این است که یک عده ای آن ور مرزها نشسته اند تا ببینند تکلیف این زورآزمایی چه می شود تا تکلیف مان را یک سره کنند ؟ آقای معینی عزیز ! اگر ذره ای با فکر ، قلم ، زبان و یا هر چیز دیگر به این هدف کمک کنید جواب آیندگان را چه خواهید داد؟ خود و سایر دوستان را به خلوت و تفکر به این سوال احاله می دهم .
پاسخحذفآقا یا خانم ناشناس: چشم باز کنی میبینی تکلیف ما خیلی وقت است یکسره شده. خودمان هم آنرا یکسره کردیم، با دروغ و ظلم و خیانت که بوی تعفنش همه جا را برداشته. آنچه باقی مانده اسمی بیش نیست : ایران اسلامی!!!
پاسخحذفشماو امثال شما به چه دلتان خوش است ؟ به این اسم. اینکه دلخوشی ندارد، آنجا را که یزید و معاویه بر آن حکومت میکردند هم بلاد اسلام نام داشت. اما فقط نام.
و ما هیچگاه غصه نام نخواهیم خورد.
مشکل ما اینه که همه اتفاقات رو داریم لینک می دیم به یک دوره تاریخی خاص.
پاسخحذفیکی رو می کنیم عمر وعاص و اون یکی رو طلحه و زبیر و خودمون رو حسین یا علی.
اینجور آدرس دادن ها یک بدی داره و اون اینه که فکر میکنیم همیشه آخر قصه یک چیزه. کاش می شد این جور تشبیه ها دوره ش به سر بیاد.
جناب حمید عزیز . نوشته محسن را قبول دارم . تا کی می خواهیم دیگران را یزید و معاویه و ... شبیه کنیم و خودمان را یاران امام حسین ( ع ) و ... مگر به همین مقایسه ها اعتراض نداریم ؟ پی چرا خودمان رعایت نمی کنیم ؟
پاسخحذفمن هم نظر محسن رو قبول دارم کاملن. اما سخن شما و من ارتباطی به نظر ایشون داره؟
پاسخحذفهه هه هه
پاسخحذفراستی دیدینش سلام ما را هم به جناب اوشان برسانید که سخت دلتنگ چرندیاتشان برای خنده هستیم.
جان خودمان که نه جان شما دلمان پوسید از بس این کروبی و موسوی و هاشمی و خاتممی و هزار تا گ... دیگر را بایکوت خبری کردند.
لطفا رگ گلویتان باد نکند.اگر هم کرد تشت آب سردی مشکل را حل می کند.
هادی هستی! ... خودت می بری و می دوزی؛ خیلی هنرمندی! ... تشتی و آب سردی اگر باقی گذاشته اید بفرستید بیاید برایتان امانت نگه داریم. حالا حالا با هم کار داریم
پاسخحذف