خبر به اندازه کافی کوتاه و گزنده است: "با ابتکار عربستان سعودی، همایش گفتگوی ادیان در مادرید برگزار می شود". هنوز سال های زیادی از روزی که سید محمد خاتمی به عنوان رییس جمهوری اسلامی ایران مفتخرانه در اجلاس سالانه سازمان ملل پیشنهاد کرد که سال نخستین هزاره سوم سال گفتگوی تمدن ها باشد، سپری نشده. اما بن لادن به عنوان تربیت یافته مکتب وهابیت در سرزمین وحی، عربستان سعودی، عملگراتر از آب درآمد و فاجعه یازده سپتامبر را در همان نخستین سال هزاره سوم رقم زد! مسلمانیِ کسانی چون محمد خاتمی تحت الشعاع اسلام بن لادن و بن لادنیسم قرار گرفت. پانزده تروریست از نوزده تروریستی که بیش از سه هزار نفر را با آن وضع فجیع به کشتن دادند، تبعه عربستان سعودی بودند ... در داخل مرزهای ایران اما همه کسانی که تاب تحمل اندیشه مُدارا مَدار خاتمی را نداشتند و او را در اریکه قدرت نامحرمی تحمیل شده بیشتر تلقی نمی کردند، کار را چنان بر او تنگ و سخت گرفتند که ایده ایرانی گفتگو و مدارا در داخل کشور فلج شد و نوبت به جهانی شدن اش نرسید اما وقتی احمدی نژاد بالا کشیده شد و با همه توان به جنگ مدارا مداری رفت، بیشترین "دوستت دارم" ها و "هواتو داریم" ها را کادو گرفت و حالا ایده گفتگوی تمدن ها که می توانست درخشش تفکر شیعی را بهانه باشد، توسط وهابی های سعودی برای تطهیر وهابیت به غنمیت برده شده: "با ابتکار عربستان سعودی، همایش گفتگوی ادیان در مادرید برگزار شد"! ... مبارکتان باشد
*
یکی از برگ های برنده منِ نوعی در مباحثه با کسانی که دین را به طور غلیظ و شدیدی از گره گشایی از زندگی بشر امروزی ناتوان می دانند، آویزان شدن از ریسمان "فقه پویای شیعی" است؛ این که عنصر مقتضیات زمان به مسلمان شیعه این اجازه را می دهد تا بدون خارج شدن از دایره دین و پیام وحی، خودش را به روز کند. این جا این بحث "دین" و "معرفت دینی" است که اجازه می دهد "دینداری" را با وجود دین داران ناپاک و قدرت زده، یک راه درخشان برای اخلاق مداری و ترقی انسانیت دانست؛ این که این دین نیست که ناتوان است بلکه این معرفتِ قدرت زده مفسران دین است که نمی گذارد دین جذاب و همه شمول باشد. جالب و البته تاسف آور این که اساس طرح قرائت های مختلف از دین و تمایز قائل شدن بین دین و شناخت و معرفتِ آن، توسط جریان های قرون وسطایی در داخل کشور به آن اندازه به کفرگویی چسبانده شده که مجال ترویج آن عملا از کف رفته! در نزاع بین دینِ پویا و قدرتِ دینیِ تمامت خواه، قدرت تمامت خواه زخم هایی عمیق بر چهره و قلب رقیب وارد کرده و پایان عصر دینداری را در سرزمین "دینداری های رسمی شده" به ابلیس مژده داده.
*
یکی از برگ های برنده منِ نوعی در مباحثه با کسانی که دین را به طور غلیظ و شدیدی از گره گشایی از زندگی بشر امروزی ناتوان می دانند، آویزان شدن از ریسمان "فقه پویای شیعی" است؛ این که عنصر مقتضیات زمان به مسلمان شیعه این اجازه را می دهد تا بدون خارج شدن از دایره دین و پیام وحی، خودش را به روز کند. این جا این بحث "دین" و "معرفت دینی" است که اجازه می دهد "دینداری" را با وجود دین داران ناپاک و قدرت زده، یک راه درخشان برای اخلاق مداری و ترقی انسانیت دانست؛ این که این دین نیست که ناتوان است بلکه این معرفتِ قدرت زده مفسران دین است که نمی گذارد دین جذاب و همه شمول باشد. جالب و البته تاسف آور این که اساس طرح قرائت های مختلف از دین و تمایز قائل شدن بین دین و شناخت و معرفتِ آن، توسط جریان های قرون وسطایی در داخل کشور به آن اندازه به کفرگویی چسبانده شده که مجال ترویج آن عملا از کف رفته! در نزاع بین دینِ پویا و قدرتِ دینیِ تمامت خواه، قدرت تمامت خواه زخم هایی عمیق بر چهره و قلب رقیب وارد کرده و پایان عصر دینداری را در سرزمین "دینداری های رسمی شده" به ابلیس مژده داده.
افتخار عضویت به سایت «بهروزترین» میدید؟
پاسخحذف