۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

یادداشت وارده: "پنج سئوال ساده از جنبش سبز" /ا


اشاره من: پیرو مبادله پست با وبلاگ "آینده از آن حزب الله" (اینجا و اینجا)، و بعد از درج پرسش های من و پاسخ های آقای صفا، حالا نوبت طرح پرسش های آقای صفا و جواب های من است. عنوان مطلب، پیشنهاد آقای صفاست البته سئوالات ایشان بسیار بیشتر از پنج سئوال است!

.

عرض ادب و احترام حضور جناب آقای محمد معینی، نویسنده‌ی عزیز وبلاگ “راز سر به مهر”
.
قبل از هر چیز از شما تشکر می‌کنم که در راستای بسط فرهنگ گفتگوی مسالمت آمیز و کمک به رهایی از جو زدگی فکری، در بحث منطقی  تبادل پست وبلاگی، شرکت نمودید. نوشته‌ی شما به همراه پاسخ های من و نقد شما به پاسخ‌ها در وبلاگم قرار داده شد. تقاضا می‌کنم تا شما هم متقابلاً این نوشته ، که حاوی ۵ سوال مشخص از شما و همفکران محترمتان است را در وبلاگ “راز سر به مهر” قرار دهید. امیدوارم با پاسخ “صریح”، “شفاف” و “مصداقی” و پرهیز از کلی گویی بتوانیم استفاده هر چه بیشتر را از این فرصت به وجود آمده ببریم.
اما سوالات من
۱- لطفا “جنبش سبز” را برای من دقیقا تعریف کنید؛ و بفرمایید از میان گروه‌های بسیار متفاوت و متناقضی که هم اکنون مدعی جنبش سبز هستند، مشخصاً با کدامیک مخالفت دارید و آنرا داخل در جنبش نمی‌دانید؟ چرا هرگز این جنبش به حمایت رژیم جنایتکار صهیونیستی از خودش پاسخ نداد؟ و صراحتاً بفرماید نظر “جنبش سبز” در خصوص تفکرات امام راحل و بارز‌ترین آنها یعنی ولایت فقیه ؛ چیست؟
.
۲ـ جناب آقای میرحسین موسوی و سایرین، قوانین انتخاباتی ایران بخصوص فرآیند اعتراض به نتایج را قبول داشتند یا خیر؟ اگر بله، (که با توجه به شرکت و امضاء برگه‌ی ثبت‌نام، قاعدتاً برمی‌آید که قبول داشتند)،‌ چرا قواعدِ (درست یا غلط ِ)بازی  که خودشان پذیرفته بودند را برهم زدند؟ و اگر خیر؛ چرا در فرآیندی که آنرا قبول نداشته شرکت کردند و ادعای هیچ‌گاه اثبات نشده‌ی تقلب در آنرا بهانه‌ایی برای کارهای بعدی قرار دادند؟
.
۳- از جدی‌ترین نقد‌هایی که شما و دوستانتان متوجه حکومت می دانید، نقد‌های اقتصادی است.سوال اینجاست که اگر اقتصاد در تصمیم‌گیرهای سیاسی برای شما موضوعیت دارد،چگونه نگاه کارگزارانی راست را با نگاه چپ میرحسین پیوند می‌دهید و چگونه از خاتمی که جهت گیری مشخص اقتصادی به اذعان کارشناسان اصلاحات، نداشته است حمایت می‌کنید؟ آیا انتقاد اقتصادی صرفاً بهانه‌ای برای تخریب حکومت نیست؟ نگاه‌های به شدت غیرکارشناسی آقای کروبی به اقتصاد را به خاطر دارید؟ اقتصاد در قضاوت شما نسبت به مسائل سیاسی نقش دارد یا ندارد؟ اگر دارد چرا اینچنین بین این چند نگاه صددرصد متفاوت سرگردان هستید؟
.
۴ـ یکی دیگر از نقد‌های جدی شما به حکومت، بحث سرکوب ، ارعاب و برخورد‌های خشن است. و بسیار شنیده‌ایم که دوستان شما می‌فرمایند، این حکومت آنقدر جنایت کرده که هیچ راه مسالمت آمیزی باقی نگذاشته است. ضمن محکوم کردن اینگونه برخورد‌ ها؛ سوال این است که به فرض صحت تمامی ادعاها،‌ چرا کمتر از یک دهم این اتفاقات در عقب مانده‌ترین کشور‌های منطقه، باعث بروز انقلاب و ایستادگی مردم و جوانان در خیابان‌ها، مقابل توپ و تانک و مسلسل و جنگنده‌های حکومت می شود ولی در ایران با وجود به قول شما تکرار این وقایع خشن و بازتاب گسترده‌ی آن توسط رسانه‌های جمعی، شاهد حضور گسترده و ایستادگی بیشتر از ۲۴ ساعت جنبش ، نمی‌باشیم؟ چرا فراخوان‌های اخیر مکرراً با شکست مواجه می‌شود؟ آیا این نمود بارز عدم جایگاه مردمی این جنبش در بین مردم نیست؟‌
.
۵- لطفا بدون انکار واقعیت و پرهیز از نظریات شاذی مانند “ساندیس” و یا “فریب حکومت و سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم”،‌که در واقع توهین به شعور ملت مظلوم ایران محسوب می‌شود، بفرمایید نظر شما راجع به قیام میلیونی ایرانیان بر علیه جنبش سبز در ۹ دی و ۲۲ بهمن چیست؟
*
*
*
پاسخ های من – بابت تکرار متن سئوال ها عذرخواهی می کنم؛ به نظرم رسید خواننده را از رجوع مکرر به صدر این پست بی نیاز می کند
.
سئوال اول آقای صفا:  لطفا “جنبش سبز” را برای من دقیقا تعریف کنید؛ و بفرمایید از میان گروه‌های بسیار متفاوت و متناقضی که هم اکنون مدعی جنبش سبز هستند، مشخصاً با کدامیک مخالفت دارید و آنرا داخل در جنبش نمی‌دانید؟ چرا هرگز این جنبش به حمایت رژیم جنایتکار صهیونیستی از خودش پاسخ نداد؟ و صراحتاً بفرماید نظر “جنبش سبز” در خصوص تفکرات امام راحل و بارز‌ترین آنها یعنی ولایت فقیه ؛ چیست؟
.
پاسخ من: من البته سخنگوی جنبش سبز نیستم! شما را ارجاع می دهم به بیانیه های میرِ اسیر ِ ما که چارچوب های آن را در قالب تبیین "راه سبز امید" معرفی کرد. به عنوان عضو کوچکی از جنبش سبز، می خواهم شما را از جمله توجه دهم به وجه تسمیه آن. حتما به خاطر دارید که "رنگ سبز" نماد تبلیغاتی ستاد میرحسین بود. اما بعد از انتخابات به سرعت به نماد تمامی معترضان و منتقدانی تبدیل شد که در ابتدا سلامت برگزاری انتخابات را مورد پرسش قرار دادند و در نهایت با سرکوب اعتراض ها و برگزاری دادگاه فله ای، به نماد جریانی تبدیل شد که برخی بنیان های قدرت حاکم را مورد پرسش قرار داد. همه طیف هایی که خود را متعلق به جنبش سبز می دانند در یک چیز مشترک اند: "اعتراض به وضع موجود و تلاش برای ایجاد تغییر". اما به طور طبع رسیدن به چنین هدف بزرگی، روش های متنوع و متکثری دارد. در روند پیروزی انقلاب سال 57 نیز طیف های متنوع و متکثری با درجه اثرگذاری های متفاوت حضور داشتند. میر ِ اسیر ِ ما خود را هیچ گاه رهبر جنبش سبز ندانست ولی ترجیع بند "اجرای بدون تنازل قانون اساسی"اش را هیچ گاه به عنوان یک شاخص جنبش سبز از خاطر نبرید.
.
دوم آن که حمایت و عدم حمایت رژیم صهیونیستی نباید معیار به حق با ناحق بودن یک جریان، یک شخص و یا یک جنبش باشد (ضمن آن که میرحسین و کروبی هر دو جنبش سبز را مستقل از حمایت های این چنینی دانسته اند و بر آن اصرار داشته اند). جدای از این، وقتی شما می گویید جنبش سبز به دلیل حمایت رژیم صهیونیستی فاقد وجاهت می شود، ناخواسته صداقت این رژیم را در اعلان نظر واقعی اش تایید می کنید، از دیگر سو، چنین میزان هایی برای تمییز حق از باطل، شما را دچار بی انصافی و تنبلی ناخواسته و خواسته در به کار بردن سایر قرائن در تحلیل وقایع می کند.
.
 اجازه بدهید یک مثال درباره همین رژیم صهیونیستی برایتان بزنم. جلال رفیع، از مبارزان انقلابی که تحمل شکنجه های سخت ساواک را در سابقه دارد و اینک در روزنامه اطلاعات قلم می زند، کتاب معروفی دارد به اسم "در بهشت شدّاد". این کتاب سال 1374 برای اولین بار چاپ شده و ماجرای آن به گزارش سفر وی به نیویورک همزمان با اجلاس سالانه سازمان ملل در سال 69 (مقارن بحران ناشی از حمله عراق به کویت) اختصاص دارد. او در صفحه 138 این کتاب به سخنرانی اسحاق رابین – نخست وزیر مقتول اسراییل – در نیویورک اشاره دارد و به نقل از او می نویسد: "... من در گذشته به عنوان وزیر دفاع از جمله کسانی بودم که معتقد بودم در جنگ ایران و عراق نباید هیچ برنده ای وجود داشته باشد ... معلوم است که من نه به دلیل اعتقاد به اندیشه های رهبران ایران و نه به این دلیل که از فعالیت های ایران در لبنان اطلاع نداشتم، بلکه به دلیل اعتقاد به لزوم حفظ موازنه قدرت در میان کشورهای منطقه، نظرم این بود که نه ایران و نه عراق هیچکدام در جنگ مذکور نباید شکست بخورند اما جامعه بین المللی از جمله ایالات متحده آمریکا عملا به گونه ای از صدام حمایت می کردند که به شکست ایران بینجامد ... ".
برایتان جالب نیست که عاقبت جنگ منجر به همان چیزی شد که اسحاق رابین آن را بهترین حالت می دانسته؟ نه عراق توانست از خاک ایران سهمی ببرد و نه ایران رژیم بعثی را ساقط کرد. هیچکدام هم احساس شکست نکردند. قطعنامه 598 در نهایت توسط ایران پذیرفته شد در حالی که عراق آن را پیش تر از ما قبول کرده بود ... حالا باز می توانید به همین راحتی بر مبنای نقل قول صهیونیست ها رای صادر کنید؟
.
یک مثال دیگر؛ کل خلفای بنی امیه و بنی عباس خلفای اسلامی بودند. نماز و قرآن می خواندند و درود به رسول خدا می فرستادند. مسجد می ساختند و برای "اسلام" کشور گشایی می کردند. همزمان قاتل امامان شیعه هم بودند. شما اسلام و نماز و قرآن و پیامبر خدا را رد می کنید به این دلیل که بنی امیه و بنی عباس هم آن ها را قبول داشتند (در حد گفتن حتی)؟
.
 اما در مورد ولایت فقیه ... یادآوری می کنم ولایت فقیه در اندیشه خود امام هم سیری تحول گرا داشت، پس ولایت فقیه یک اندیشه مبتنی بر معرفت بشری است؛ زوال و صعودپذیر است. سپس یادآوری می کنم که آن چه ظاهرا به دغدغه دوستداران نگران و کم صبر نظام تبدیل شده، در درجه اول قبول "ولی فقیه" (به معنای ولی فقیه حاضر) است نه قبول ولایت فقیه (به عنوان نمادی از اندیشه سیاسی اسلام). به همین خاطر وقتی کسی از ولی فقیه انتقاد می کند، یا حتی عزم آن نزد برخی "حس" می شود(!)، ناخودآگاه و خودآگاه به رد "ولایت فقیه" متهم می شود! ببینید در این دو سال گذشته که بسیاری از مدیران عالی رتبه سابق این نظام و منتقدان، به چوب ضدیت با ولایت فقیه رانده شدند، همزمان حامیان ولایت فقیه بیشتر روی اثبات عقلی و شرعی ولایت فقیه همت گمارده اند یا نقل و ترویج داستان هایی مشابه آن چه امام جمعه محترم قم در مورد لحظه تولد مقام رهبری گفت و از مناصب خود هم عزل نشد. این چه معنایی دارد؟
.
*
.
سئوال دوم آقای صفا: جناب آقای میرحسین موسوی و سایرین، قوانین انتخاباتی ایران بخصوص فرآیند اعتراض به نتایج را قبول داشتند یا خیر؟ اگر بله، (که با توجه به شرکت و امضاء برگه‌ی ثبت‌نام، قاعدتاً برمی‌آید که قبول داشتند)،‌ چرا قواعدِ (درست یا غلط ِ)بازی  که خودشان پذیرفته بودند را برهم زدند؟ و اگر خیر؛ چرا در فرآیندی که آنرا قبول نداشته شرکت کردند و ادعای هیچ‌گاه اثبات نشده‌ی تقلب در آنرا بهانه‌ایی برای کارهای بعدی قرار دادند؟
.
پاسخ من به سئوال دوم آقای صفا: به نظر من شبهه به جایی است ولی یک نگاه ساده، یک جستجو و یک تامل منصفانه می تواند شما را با این سئوال مواجه کند که اگر میرحسین این راه را نرفت، چرا در طول دو سال گذشته یک بار و فقط یک بار به او مجال ندادند تا در مقابل دوربین و رو به مردم به این پرسش پاسخ دهد؟ چرا؟ لابد به ریسک اش نمی ارزید، نه؟! ساعاتی بعد از اعلام نتایج انتخابات، رهبری پیروزی آقای احمدی نژاد را تبریک گفتند؛ این راه را بر شبهه در سلامت انتخابات نبست؟ شاید اگر پیش بینی می شد که میرحسین کوتاه بیا نیست و آن پروسه غریب بازشماری آرا و رسیدگی به شکایات باید حتما اجرا شود، آن پیام می توانست در حد تجلیل از حماسه حضور مردم در انتخابات باقی بماند.  شما را به حافظه تان رجوع می دهم؛ قبل از آن که "شناسنامه انقلاب" (هاشمی رفسنجانی) در سال 84 رسیدگی به تخلفات انتخابات را به خدا واگذار کند، و از خیر مراحل قانونی شکایت بگذرد، مصطفی تاجزاده در سال 79 (یازده سال قبل) از دبیر شورای نگهبان (آیت الله جنتی) بابت انتخابات مجلس ششم شکایت کرد؛ رسیدگی شد؟ یک انتخابات، و فقط یک انتخابات، مثال بیاورید که رسیدگی به سلامت انتخابات در آن منجر به منتفی شدن پیروزی کاندیداهای نزدیک به جریان فکری شورای نگهبان و پیروزی طیف موسوم به اصلاح طلبان شده باشد؟ ... آقای صفا! شده تا حالا بر دری مشت بکوبید وقتی زنگ در خراب است و کار نمی کند؟ 
.
لینک: پاسخ "مجمع دیوانگان" به این سئوال
.
.
بگذارید حس و انصاف تان را از منظری دیگر تست کنیم. ظن قوی دارم که رویکرد نظام را در مواجهه با قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل درباره لزوم توقف غنی سازی اورانیوم قبول دارید؟ ایران عضو سازمان ملل است و مناسبات آن را تایید کرده. مصوبات آن توسط اعضای سازمان ملل لازم الاجراست ولی چرا ایران به چهارقطعنامه آن اعتنایی نکرده؟ کاری غیرقانونی نکرده به نظرتان؟
.
*
.
سئوال سوم: از جدی‌ترین نقد‌هایی که شما و دوستانتان متوجه حکومت می دانید، نقد‌های اقتصادی است. سوال اینجاست که اگر اقتصاد در تصمیم‌گیرهای سیاسی برای شما موضوعیت دارد، چگونه نگاه کارگزارانی راست را با نگاه چپ میرحسین پیوند می‌دهید و چگونه از خاتمی که جهت گیری مشخص اقتصادی به اذعان کارشناسان اصلاحات، نداشته است حمایت می‌کنید؟ آیا انتقاد اقتصادی صرفاً بهانه‌ای برای تخریب حکومت نیست؟ نگاه‌های به شدت غیرکارشناسی آقای کروبی به اقتصاد را به خاطر دارید؟ اقتصاد در قضاوت شما نسبت به مسائل سیاسی نقش دارد یا ندارد؟ اگر دارد چرا اینچنین بین این چند نگاه صددرصد متفاوت سرگردان هستید؟
.
پاسخ من به سئوال سوم: شما هیچ گاه نخواهید گندیگی یک سیب را با کرم خوردگی یک سیب دیگر توجیه نکنید. اگر منظورتان از حکومت، دولت نهم و دهم است، بنده به عنوان یک ناظر عادی مسائل که منبع آمار و اخبارم همین آمار و اخباری است که رسانه ها در اختیار عموم قرار می دهند، مدعی هستم که اقتصاد ایران بیش از پیش متکی به نفت شده، نقدینگی رشدی بی سابقه داشته و نرخ رشد اقتصادی آن قدر مایه خجلت است که حتی اعلام نمی شود. اوضاع به جایی رسیده که حالا کارشناسان مستقل در اصل بحران اقتصادی تردیدی ندارند، بلکه اختلاف نظرها اینک در عمق بحران است. برای من نوعی برنامه اقتصادی رییس جمهوری بسیار مهم است و در موضع گیری های سیاسی ام اثر بسیار دارد اما مهم تر از آن این است که بدانم یک رییس جمهوری وقتی با نقد کارشناسی مواجه می شود چه می کند؟ خود را عقل کل و نقد پذیر می داند؟ برای من شعار انتخاباتی سال 84 رفسنجانی خیلی گوارا بود: "توسعه دمکراتیک". این نشان می داد رفسنجانی تغییر کرده بود و قدرت ارزیابی به روز شرایط را داشت. رییس جمهوری یک انسان است، حتما خطا می کند ولی آیا راهی برای نقد شدن خود باز می گذارد؟ رفتار رییس دولت کنونی نشان می دهد که ایشان بیش از اندازه به خودشان مطمئن هستند و این شده نتیجه که آمارهای قسمت الف دولت را آمارهای قسمت ب نقض می کند و نرخ رشد اقتصادی هم که اعلام نمی شود!
.
*
.
سئوال چهارم: یکی دیگر از نقد‌های جدی شما به حکومت، بحث سرکوب ، ارعاب و برخورد‌های خشن است. و بسیار شنیده‌ایم که دوستان شما می‌فرمایند، این حکومت آنقدر جنایت کرده که هیچ راه مسالمت آمیزی باقی نگذاشته است. ضمن محکوم کردن اینگونه برخورد‌ ها؛ سوال این است که به فرض صحت تمامی ادعاها،‌ چرا کمتر از یک دهم این اتفاقات در عقب مانده‌ترین کشور‌های منطقه، باعث بروز انقلاب و ایستادگی مردم و جوانان در خیابان‌ها، مقابل توپ و تانک و مسلسل و جنگنده‌های حکومت می شود ولی در ایران با وجود به قول شما تکرار این وقایع خشن و بازتاب گسترده‌ی آن توسط رسانه‌های جمعی، شاهد حضور گسترده و ایستادگی بیشتر از ۲۴ ساعت جنبش ، نمی‌باشیم؟ چرا فراخوان‌های اخیر مکرراً با شکست مواجه می‌شود؟ آیا این نمود بارز عدم جایگاه مردمی این جنبش در بین مردم نیست؟‌
.
پاسخ من به سئوال چهارم: اگر عکاسان و خبرنگاران و گزارشگران در جریان سرکوب های سال 88 و 25 بهمن 89 آزاد بودند، شما این برخورد های خشن را نه "فرض" که "اصل مسلم" می دانستید. لابد ریگی به کفش ماموران خیابانی شهرها بود که خبرنگاران و عکاسان و گزارشگران از کار ممنوع شدند!
.
 شخصا معتقدم ایران در فاز مبارزه برای آرمان هایش، جلوتر از مردم منطقه است. تجربه کشورهای منطقه را مردم ایران در 32 سال قبل آزموده اند. به قول میر ِ اسیر ِ ما، جنبش سبز بیشتر از یک راه پیش روی خود داشته؛ خیابان تنها یکی ست. ضمن آن که تجربه 25 بهمن سال قبل نشان داد رهبران جنبش با وجود همه سرکوب ها هنوز پتانسیل بالایی برای به راه انداختن مانورهای خیابانی دارند. در مورد مانورهای خیابانی چند روز قبل مطلبی نوشتم به اسم "چشم اسفندیار کجا بود؟!"، شما را به خواندنش دعوت می کنم. ادامه پاسخم به این چند پرسش را زیر پاسخ به سئوال پنجم می آورم.
.
*
.
سئوال آخر:  لطفا بدون انکار واقعیت و پرهیز از نظریات شاذی مانند “ساندیس” و یا “فریب حکومت و سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم”،‌که در واقع توهین به شعور ملت مظلوم ایران محسوب می‌شود، بفرمایید نظر شما راجع به قیام میلیونی ایرانیان بر علیه جنبش سبز در ۹ دی و ۲۲ بهمن چیست؟
.
پاسخ: قیام خواندن تظاهرات 9 دی و 22 بهمن سال 88، یک جفای آشکار به قیام 15 خرداد 42 و سی تیر 31 و 19 دی 56 و 17 شهریور 57 است! یک راهپیمایی سازماندهی شده دولتی که شرکت در آن برای شرکت کنندگان صدمه ای نداشت، نه باتومی، نه گلوله و دست بندی و حبسی، چطور می تواند قیام باشد؟ وقتی جنبش سبز از برگزاری یک مجلس ترحیم، یک گردهمایی سکوت، داشتن یک روزنامه و سایت خبری محروم است، چطور یک لشگر کشی خیابانی زیر تهاجم تبلیغاتی یک سویه می تواند قیام علیه جنبش سبز تعبیر شود؟! انصاف تان را شکر! رضا زاده را ما یکی از قوی ترین مردان جهان می دانیم؛ آیا صرفا به این دلیل که ادعای قهرمانی کرد؟ او ملزم بود در شرایط مساوی رقبای خود را شکست دهد و این شکست دادن هایش از او قهرمان ساخت. شما دست و پای رقیب را می بندید و در انبار زندانی می کنید بعد می گویید چرا روز مسابقه سر قرار نیامدی؟ این کار را مادر خوانده و خواهران ناتنی سیندرلا سال ها قبل کردند، او را زندانی کردند تا ولیعهد او را نبیند، که خودشان را صاحب آن کفش بلورین جا بزنند، ولی خودتان که می دانید پایان ماجرا چه بود!
*
.
.
آقای صفا! یک دنیا ممنونم که این همه سئوال از من پرسیدید، واقعا خسته شدم! ... ولی به کشف کیمیایی چون شما در دل این فریبستان دنیای مجازی می ارزید ... درود بر جان پاکتان
.
.
.

نقدهای آقای صفا بر این جواب ها و توضیحات مرا اینجا بخوانید.
.
.
.

۲۷ نظر:

  1. سلام آقای معینی
    فقط می خواستم بگویم تشکر و درود بر شما
    روح بزرگی دارید
    من شخصاً از بحث کردن به هر طریقی با این جماعت سفسطه گری که خود را به خواب زده عاجزم
    از این که جور ما را می کشید باز هم ممنون

    پاسخحذف
  2. یک نکته ای را که در رابطه به سوال اول و جواب شما بود خواستم اضافه کنم.
    این را همه میدانند که شوروی اگر بدتر از اسرائیل نبود بهتر هم نبود.
    با آن حجم عظیم کشتار و شکنجه و تبعید. و اشغال تمامی جمهوری ها که مناطق اشغالی توسط اسرائیل در مقابلش چشم گاو است.
    حتا از نقطه نظر اعتقادی هم میتوان گفت که شوروی نماد کفر بود ولی اسرائیل یک حکومت حتا به ظاهر دینی است.
    آن وقت چطور است که ج.ا در زمان حیات آیت الله خمینی با شوروی وارد فاز اعتمادسازی و نهایتا روابط پایدار میشود ولی اسرائیل تا ابد منفور میماند؟ چطور است که همه شعار مرگ بر شوروی را همراه مرگ بر آمریکا و اسرائیل میدادند ولی وقتی آقای رفسنجانی میایند و توی نماز جمعه میگویند دیگر علیه شوروی شعار ندهید که حالا با ما دوست است کسی ناراحت نشد و همه گفتند بسیار خوب؟
    این بزرگترین شبهه من در روابط ج.ا و اسرائیل است. اگر این شبهه را کنار خبر روابط تجاری ج.ا و اسرائیل بذاریم. حداقل نتیجه اش برای من این است که ج.ا برایش نفس دشمنی مهم است. نفس اینکه فضای امنیتی را با یک دشمن موهوم توجیه کند. و تمام اینکه چرا اسرائیل فیلان و چرا شما با اسرائیل بهمان فقط و فقط شعار است. شعاری برای منکوب کردن مخالفان.

    پاسخحذف
  3. ادای احترا عمیق و مکرر به ذهن باز و روح بزرگ تو، مرد.


    آن‌ها که در جبهه‌ی «قدرت» ایستاده‌اند و دم از «مظلومیت» می‌زنند را اما بعید می‌دانم با این استدلال‌ها و دردها هم اثری بیافتد. یک از هزار خون‌بازی‌های بعد از انتخابات کافی بود برای بازشدن چشم حق‌بینی که هنوز سنگ نشده‌بود. دیگر بعید می‌دانم کارگر بیافتد و اما خوش‌حالم که هنوز بعد از بحث‌ها می‌بینم داریم حف حق می‌زنیم.

    پاسخحذف
  4. حمید در گودر نوشته:

    "اولن اینکه 5 تا سئوال ساده نیست. تو هر سئوال 5 تا سئوال دیگه هست. دومن هر سئوال یه سری پیش فرض داره که خودشون جای بحث داره مثل اینکه:"چگونه از خاتمی که جهت گیری مشخص اقتصادی به اذعان کارشناسان اصلاحات،نداشته" خب!این پیش فرض از کجا که درسته؟
    سندت کو؟ کدوم کارشناسا؟ رسمن مغالطه است. بعد آدم یاد اخبار صدا و سیما میفته که احتمالن منبع اصلی دوستمونه.
    سومن : تو بعضی سئوالا دست پیش میگیره که پس نیفته"

    پاسخحذف
  5. جلال در گودر نوشته:

    "رهبرانشو آزاد کنید، بعد این سوالات رو بپرسید"

    پاسخحذف
  6. فرزین در گودر نوشته:

    "به این نکته توجه کردین که میخواد زمین بازی رو خودش مرتب کنه وبا پیشفرضاش ما رو ببره تو فاز دفاعی؟ فکر میکنم به جای بحث مصداقی باید رفت سراغ بحث ماهوی"

    پاسخحذف
  7. آرمان در گودر نوشته:

    "در ادامه مناظره وبلاگی محمد معینی با وبلاگ نویس هوادار رهبر، حالا نوبت سبزهاست که پاسخ گو باشند. پرسش های خوبی است که بد نیست همه ما به آن ها فکر کنیم و دست کم تکلیف خودمان را با آن ها روشن کنیم"

    پاسخحذف
  8. فائزه در گودر نوشته:

    "فقط دیشب من یه مقداری نگران شدم، اگر کار به جایی برسه که طرف احساس کنه شکست خورده یهو برای آقای معینی دردسر درست نکنن؟"

    پاسخحذف
  9. آرمان در گودر نوشته:

    "فایزه جان
    از این جهت به نظر من جای هیچ نگرانی نیست به هزار و یک دلیل. در هر صورت ترس همیشه وجود دارد اما این نباید جلوی عملکرد ما را بگیرد"

    پاسخحذف
  10. Fat Moji در گودر نوشته:

    "در مورد سوال اول، نكته كوچكي به ذهنم ميرسد كه جايي براي مطرح كردنش ندارم جز اينجا.
    من چيزي بنام رژيم جنايتكار صهيونيستي نميشناسم، كشوري وجود دارد به نام اسرائيل كه ميتواند سياستهاي خارجي و داخلي خودش را داشته باشد و ما ميتوانيم بر حسب مورد با سياستهايش موافق باشيم يا مخالف يا بي تفاوت، و اگر دوست داشتيم، ميتوانيم مخالفتمان را ابراز كنيم. آنها هم متقابلا حق دارند سياستها و ديدگاههاي من نوعي را بررسي كنند و اگر هم دوست داشتند، ميتوانند نظرشان را اعلام كنند"

    پاسخحذف
  11. آرمان در گودر نوشته:

    "فت موجی عزیز

    من با این دیدگاه شما کاملا موافقم اما باید بدانیم که چنین دیدگاهی تا چه میزان از جهانی که دستگاه تبلیغاتی نظام برای هواداران خود ترسیم کرده فاصله دارد. اسراییل برای این دوستان بدون هیچ شک و شبهه ای چنگ گام فراتر از خود شیطان است. یعنی اگر روزی بپذیرند که خامنه ای ممکن است اشتباه کند و دیگر فصل الخطاب نیست، باز هم به هیچ وجه نخواهد پذیرفت که سنگ محک اسراییل مشکلی داشته باشد. برای این دوستان نه تنها دوستی و یا نزدیکی با اسراییل، بلکه حتی سکوت در برابر آن حجت را تمام می کند"

    پاسخحذف
  12. Fat Moji در گودر نوشته:

    "يك نكته ديگر
    هر بحثي، نيازمند يك بستر مشترك است. بطور مشخص يك نظام فكري و استدلالي حداقلي بايد وجود داشته باشد كه هر دو طرف بحث آنرا قبول داشته باشند و اصول موضوعه و روشهاي استدلال را از آن وام بگيرند. در اين بحث، چنين بستري وجود ندارد و اين كار را به بن بست خواهد كشاند"

    پاسخحذف
  13. فائزه در گودر نوشته:

    "از قضا بحث خوبی شده. من رفتم دارم کامنت های پای مطلب قبلی رو می خونم خیلی خوبه. به نظر من داره شکل گفتگو می گیره واقعا"

    پاسخحذف
  14. ما زوخ در گودر نوشته:

    "بعد از دو سال تکرار این حرفایی که هر روز از سیمای ملی پخش شده و صدبار جوابش داده شده و کشیدنش به سطح یه بازی وبلاگی چه فایده ای داره ؟
    جز یه ژست تحمل مخالف ؟"

    پاسخحذف
  15. ایمان در گودر نوشته:

    "میرحسین که شصت بار ابراز برائت کرد از اسرائیل و آمریکا. کافی نبود؟ جنبش سبز هم منشور داره، مشخصه. قوانین انتخاباتی رو که با تمام نواقصی که داشت رعایت نکردند و کودتا کردند، صدها صفحه مطلب در زمینه‌ی موارد نقض قانون در 22 خرداد و قبل و بعدش نوشته شده. دیدگاه اقتصادی سبزها شاید متنوع باشه، اما همه با غارت نفت توسط سپاه و روحانیت و باند احمدی‌نژاد مخالف هستن و در این زمینه اشتراک دارن. نظرمون در مورد 9 دی هم همونه که موسوی و کروبی گفتن. به ما هم اجازه‌ی یک تظاهرات بدین تا جمعیت هر طرف معلوم شه. خلاص!"

    پاسخحذف
  16. فائزه در گودر نوشته:

    "مازوخ جان یه بار برو کامنت دونی وبلاگ این آقا رو ببین تا خوش بین بشی. وقتی یکی خودشو در جایگاه جوابگویی می بینه اگه کمی هم وجدان داشته باشه مجبور می شه دوباره به خیلی چیزا فکر کنه. این همون چیزیه که ما می خوایم"

    پاسخحذف
  17. شاهاب در گودر نوشته:

    "چه ماراتونی در پیشه. ایشالا که ادامه پیدا کنه و ختم به خیر باشه
    :)) "

    پاسخحذف
  18. بنفشه در گودر نوشته:

    "آره؛ سوالای خیلی خوبی پرسیده دارم بهشون فکر می کنم. با همین گفتمان و صحبتها و تبادل نظرهای منطقی می تونیم امید به آینده بهتری داشته باشیم. طرح خیلی جالبیه"

    پاسخحذف
  19. امیر در گودر نوشته:


    http://alef.ir/1388/index.php?option=com_content&task=view&id=106902
    آقای صفا مطلب خودشو توی "الف" منتشر کرده است
    از طرف ما از ایشان بپرسید حاضر هست پاسخ های شما را هم در آنجا چاپ کند

    پاسخحذف
  20. اینها هم یک سری پاسخ به سوالات آقای صفاست!
    پاسخ به سوال ۱:
    من اول با بخش آخر شروع می کنم چون به نظرم نوع نگاهی است که در میان همفکران شما رایج است. هر چند که همچنان برایم عجیب است کسی به چنین منقی باور داشته باشد!
    درباره حمایت های دیگران، اول از همه اینکه مستقل از همه اینها، آقای موسوی بارها بر استقلال جنبش سبز از قدرتهای خارجی و اعلام برائت از آنها در بیانیه هایش صحبت کرده. دوما کسی مسئول صحبتهای دیگران درباره اش نیست. سوما این روش روزنامه کیهان که بر اساس اظهارات دولت های خارجی برای نیروهای داخلی پاپوش درست می کند هیچ مبنای منطقی و عقلانی هم ندارد. آمریکایی ها هم اعلام کردند که جنبش مردم مصر و بحرین به حق است. اسرائیل هم از مردم لیبی در مقابل قذافی حمایت کرده. آیا این یعنی حتما ریگی به کفش این مردم بوده؟ به نظر شما اینجور استدلال وسیله ای دست این کشور ها نمی دهد که هر وقت هوس کردند جریانی را بکشند، از مخالفش حمایت کنند؟
    تا جایی که من یادگرفته ام حضرت علی (ع) فرموده اند :” حرف حق را حتی اگر از دشمنت شنیدی بپذیر و حرف ناحق را ولو از دوستت شنیدی نپذیر.” در نتیجه اینکه انسان معیار درستی و غلطی یک موضع را صرفا بگذارد روی اینکه چه کسی این حرف زده به نظر من کار منطقی نیست.

    ۱٫ به نظرمن جنبش سبز مجموعه متنوعی از شهروندان ایرانی است که بر پایه اعتراضشان به روند برگذاری انتخابات ریاست جمهور سال ۸۸، و تقلب در آن گرد هم آمدند تا حقوق از دست رفته خود را احقاق کنند و در طول مسیر ظرفیتهایی برای داشتنی ایرانی آزادتر و انتخاباتی سالم تر ایجاد کنند که در آن انسان ها حق اظهار نظر دارند و حق انتقاد و اعتراض و هیچ شخصی در ایران فرای قانون نیست. برخورد غیرمنطقی، غیر قانونی، و خشن حکومت با این جنبش مسالمت آمیز، و محدود کردن سران جنبش که همواره مردم را به آرامش دعوت می کردند منجر به این شده که خواسته های این جنبش فراتر از خواسته های اولیه رود. مثلا وقتی در دوسال اخیر این همه آدم بیگناه زندانی شدند، قاعدتا یکی از خواسته های امروز ما آزادی تمام آنهاست. همانطور که آقای موسوی و کروبی در منشور جنبش مطرح کردند، این جریان یک جریان مردمی است که همه اعضا آن در تعریف مواضع و خواسته ها می توانند نظرشان را اعلام کنند. ولی برای اطلاع دقیق تر از مواضع کنونی می توانید منشور جنبش – نسخه دوم را مطالعه کنید.
    کسی ممکن است از نظر اصولی با مفهوم ولی فقیه موافق نباشد ولی در این حرکت خواسته اش را محدود کند به خواسته حداقلی اجرای صحیح قانون اساسی و نظارت صحیح بر رهبری.کسی ممکن از با مفهموم ولی فقیه مخالف باشد ولی به نظرش اکثریت مردم ایران آن را قبول دارند پس خواسته هایش را محدود می کند به عملکرد صحیح رهبری. کسی هم ممکن اصل ولی فقیه را قبول داشته باشد ولی به نظرش آقای خامنه ای و مجلس خبرگان در اجرای قانون کوتاهی کرده اند و در سدد اصلاح باشد. این آدمها تا وقتی عملشان یکیست،از نظر حقوقی کسی حق ندارد بر اساس نیتشان یکی را متهم کند. در علم حقوق نه نیات افراد که اعمالشان است که باید مورد بررسی قرار گیرد.

    پاسخحذف
  21. پاسخ به سوال ۲:
    در فرایند انتخابات ۸۸ و بخصوص در روز انتخابات عملکرددولت و شورای نگهبان بر اساس قانون اساسی خود کشور غیر قانونی بود. ستاد های انتخاباتی آقای موسوی و کروبی تمام تلاششان را کردند که از این بی قانونی ها، که در روز انتخابات و در جریان مثلا شمارش به نهایت خود رسید جلوگیری کنند ولی مشخص شد که برنامه ریزی طرف مقابل برای اجرای برنامه تقلب به هر قیمت پشتیبانی سنگینی داشته. و بعد این کاندیدا ها شکایت کردند و با توجه به اینکه شورای نگهبان اولین شرط بی طرفی در انتخابات را برای رسیدگی به شکایت ها نداشت، خواستار تشکیل یک هیات بی طرف شدند. همنظران شما بارها از این اصطلاح “اثبات نشده” استفاده کرده اند. سازو کارهای نظارتی انتخابات در ایران برای این طراحی شده که هر کاندیدایی بتواند بر روند انتخابات و شمارش آرا نظارت کند و در نتیجه هر وقت لازم شد اعتراض کند. در اولین مرحله، اخراج ناظران کاندیداها از حوزه ها تقلب انتخاباتی است، منجر به باطل شدن آرا آن حوزه می شود، و پیگرد قانونی دارد. اخراج ناظران از اتاقهای شمارش آرا ها تقلب انتخاباتی است، منجر به باطل شدن آرا آن حوزه می شود، و پیگرد قانونی دارد. اخراج ناظران از اتاق تجمیع آرا ها تقلب انتخاباتی است، منجر به باطل شدن آرا آن حوزه می شود، و پیگرد قانونی دارد. اینکه چرا آقای موسوی از فلان حوزه مدرک ندارد هم بخاطر این است که ناظرانش اخراج شده اند. این مورد را من فقط به عنوان نمونه مطرح کردم وگرنه سندی که از طرف جنبش سبز برای توضیح موارد مختلف تقلب منتشر شده بسیاری موارد دیگر را هم روشن می کند.

    پاسخحذف
  22. پاسخ به سوال ۳:
    ۲٫ اشخاص مختلف برای رای دادن الویت های مختلف دارند. برای یکی ممکن است اقتصاد مهمترین نکته باشد برای یکی نه. اولا که موضوع اصلی در جنبش سبز این است که ما به هر دلیل که دلمان می خواست به هر کسی که دلمان می خواست رای دادیم. شما برای ما نمی توانی چنین تصمیمی بگیری. ثانیا همانطور که وضعیت اقتصادی مردم، تورم، نرخ بیکاری، و صندوق ذخیره ارزی نشان می دهد، وضع کشور در دوران اصلاحات از نظر اقتصادی بهتر بوده. ولی نکته مهمتر از همه این است که آقایان خاتمی و موسوی، تحمل شنیدن انتقاد، حرف مخالف، و نگاه کارشناسی را دارند. دولت خاتمی با همه مشکلات اقتصادی اش (در شرایطی که قیمت نفت به مراتب کمتر از دولت احمدی نژاد بود) حاضر بود به نظر کارشناسان گوش کند. موسسه برنامه و بودجه را منحل نکرد. آدمهایی را می گذاشت سر کار که سواد کارشان را داشتند و از ورزش به نیرو و از نیرو به نفت نمی رفتند. دزد نبودند. آقای موسوی این اعتماد را ایجاد کرد که اجازه می دهد کارشناسان نقدش کند. در طول دوران انتخابات نشان داد که حاضر است گوش کند، اصلاح کند، و یاد بگیرد. اینکه کارکرد اقتصادی کسی از آقای احمدی نژاد بهتر باشد کار سختی نیست. و ما با وجود همه مشکلات کسی را که بهتر بود، و مهمتر از همه بخاطر گوش شنوا داشتن و صدای مخالف را خفه نکردن، پاسخگو تر هم بود انتخاب کردیم.

    پاسخحذف
  23. 3. شما در این سوالتان تلویحا دارید از عملکرد حکومت دفاع می کنید. وقتی آدمها کشته می شن، سوال یک شهروند مسئول باید این باشه که چرا کشته شدن، نه اینکه اگه راس می گن باید بیشتر کشته می شدن. وقتی تجمع حق هر شهروند ایرانی در قانون اساسیه، سوال شما باید این باشه که چرا یهو شهر پر از نیروی نظامی می شه، نه اینکه اگرم اینطوریه اگه راس می گن بیان.
    ولی حالا من در همین پیش زمینه جواب می دم.
    اولین اصل برای ما، مستقل از اینکه کی اکثریته و کی اقلیت، اینه که نمی شه هر برخوردی با شهروندان کرد. یک شهروند ایرانی، یک نفر هم که باشه یه سری حقوق داره در قانون اساسی. حق اعتراض داره. حق داره یه سری آدم رو دور خودش جمع کنه تجمع کنه. حق داره از کسی که کتکش می زنه شکایت کنه. ما اگه 1/10 جمعیت ایران باشیم هم عوض کردن رای ما در سرنوشت این مملکت تاثیر داره ، باید شمرده بشه، و ما باید حق داشته باشیم ناظرین کاندیدامون رو بر اساس قانون اساسی همه جا داشته باشیم. ما هر چقدر هم که اقلیت باشیم، حق شهروندی داریم توی این کشور و اون حق می گه که نمی شه مارو الکی بگیرن بندازن توی زندان و انفرادی. نمی شه قاضی های دادگاه ها قبل از شروع دادگاه در قبال ما موضع داشته باشن. نمی شه مارو شکنجه کرد. نمی شه مارو کشت. نمی شه به خوابگاه های ما حمله کرد. پس این از این که اصل قضیه هیچ ربطی به اقلیت اکثریت بودن نداره.
    حالا چرا استدلال شما در باره تعداد هم درست نیست. اینکه آدمها برای چی حاضرن کشته بشن برای چی نه یه انتخاب شخصیه. مقایسه کشورهای مختلف با هم بدون در نظر گرفتن شرایط دیگه، بدون در نظر گرفتن تفاوتهای فرهنگی، و بدون در نظر گرفتن موقعیت ژئوپولیتیک کشورها کاملا بی معنیه. و برای چنین مقایسه هایی به هر جهت که بخوایم بریم می شه نمونه پیدا کرد و ازش استفاده کرد چون به تعداد کشور ها نمونه های مختلف مبارزات مردمی وجود داره. من هم به شما می گم اگه فکر می کنید ما اقلیتیم، چرا برخوردتون مثل دولت آمریکا نیست که مردم هفته ها میدان اصلی یه شهر بزرگ رو گرفته بودن هیچ کس هیچ اتفاقی براش نیافتاد؟
    بر اساس نظر شما تمام دیکتاتور های تاریخ در تمام دوران حکومتشون غیر از 1 ماه آخر حکومت های مقبول اکثریت بودن. یعنی استالین یه رهبر مقبول مردمی بود و اون همه آدمی که کشت و شکنجه کرد هیچ اشکالی نداشت چون اگه مردم نمی خواستن انقلاب می کردن.

    پاسخحذف
  24. اولا ممنون می شم بگین تعداد شرکت کننده ها رو چه جوری حساب کردین (لطفا فقط کیهان رو به عنوان منبع معرفی نکنین چون سابقه اش باعث می شه منبع موثقی نباشه) که بر اساس همون روش تعداد شرکت کننده ها در راهپیمایی های هفته اول بعد انتخابات رو هم حساب کنیم. دوما مقایسه تعداد وقتی یه طرف صدا و سیما رو داره برای اطلاع رسانی، طرف مقابل هیچ رسانه ای نداره عجیب نیست؟ سوم اینکه به نظر من مقایسه تعداد ولی یک طرف باید ریسک کشته شدن و زندانی شدن و شکنجه رو بکنه، اون یکی تشویق هم می شه برای شرکت کمی ببی معنیه. چهارم اینکه چرا شما باید حق داشته باشین راهپیمایی بزگزار کنین برای بیان نظرتون ولی ما نه؟

    پاسخحذف
  25. مهرداد:

    از جوابهاتون لذت بردم
    .
    .
    شاید آن همه نوشتن من در آن وبلاگ به اندازه جوابهای شما باز نبود!

    ممنون

    پاسخحذف
  26. سلام جناب معيني عزيز
    خيلي استفاده كردم از تك تك سوال و جواب هايي كه داديد . واقعا براي من مفيد بود . اميدوارم باز هم بستر چنين سوال و جواب هايي بين دو گروه جنبش سبز و حكومتي فراهم بشه كه قطعا جواب هاي اينچنيني براي هر دو گروه مفيد خواهد بود
    درود بر شما و قلم و فكر سبزتان

    پاسخحذف
  27. از همه رفقای عزیز که توی بحث شرکت کردند خیلی ممنونم. به قول مجریا به خصوص از آقا مهرداد عزیز

    پاسخحذف