.
وقتی انسان به اعماق این نامه [نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر] باز میگردد، واقعاً در مقابل عظمتی که در هر فراز و جملهبندی آن وجود دارد، احساس حقارت میکند. میفرماید: «و انّما یؤتی خراب الأرض من اعواز اهلها»؛ ویرانی زمین از تنگدستی مردم زمین حاصل میشود؛ یعنی وقتی مردم تنگدست بودند، زمین ویران میشود.
حضرت این را به عنوان یک نکتهی فلسفی بیان نمیکنند؛ به عنوان یک واقعیت بیان میکنند. «ارض»ی هم که اینجا میگویند، همان سرزمین مصر است که مالکاشتر دارد میرود. البته آنوقت شام و عراق و ایران و مدینه و هر نقطهی دیگر دنیا که حاکمی دارد، با مصر قابل مقایسه است.
میگویند سرزمینی که تو داری به آنجا میروی، اگر توانستی مردمش را ثروتمند کنی، آباد خواهد شد؛ اما اگر مردم را فقیر نگه داشتی یا فقیر کردی و نتوانستی، این سرزمین هم آباد نخواهد شد؛ ویرانه خواهد ماند. مردم هستند که باید با نشاطِ خودشان و با تواناییهایی که پیدا میکنند، سرزمینشان را آباد کنند. ابتکار آحاد مردم است که همه جای زمین را آباد میکند.
بعد میفرمایند: «و انّما یعوز اهلها». اعواز، باب افعال است؛ اما لازم است: مردم تنگدست میشوند. حضرت با لامِ تعلیل میفرمایند: «لإشراف انفس الوُلاة علی الجمع»؛ فقر مردم، تقصیر فرمانروایان است؛ آنها هستند که موجب فقر مردم میشوند؛ چون آنچه را که از ثروت و منافع بهدست میآید، برای خودشان میخواهند؛ این موجب فقر مردم میشود.
البته یک وقت فرمانروایان مثل مستبدهای قدیم هستند؛ مانند رضاخان که همه چیز را میخواست و به حدی قانع نبود. یک عده هم از بغل او استفاده میکردند؛ آنها هم میبردند. اول، سهم پادشاه بود و بعد هم بتدریج آنهایی که در حاشیهی پادشاه قرار داشتند، هر کدام به قدر خودشان میبردند. استبدادهای قدیم اینطور بود. البته شکل مدرنترش در حکومت پهلوی بود؛ شکل قدیمیترش را هم در کتابها، از قاجاریه و دورهی ناصرالدین شاه و بقیه خواندهایم. یک شکل هم روش مدرن است؛ یعنی روش حکومتهای بظاهر دمکرات که باطن استبدادی دارند؛ امروز زمام این حکومتها به دست کمپانیهای اقتصادی است؛ اینها طراح سیاستها هستند. بظاهر کارهیی نیستند، اما در باطن نمایندهی مجلس را اینها میفرستند؛ رئیس جمهور را اینها روی کار میآورند. رئیس جمهور اعوان و انصاری دارد، سفرایی دارد، وزرایی دارد، مدیران گوناگونی در ردههای مختلف دارد؛ در واقع این مجموعه حاکمند. نوع اِعمال استبداد هم مثل سابق نیست که بگوید حکم میکنم.
وقتی رضاخان میخواست اِعمال استبداد کند، در تهران اعلامیه داد و در آن، چهار پنج بار «حکم میکنم» آورد. امروز حاکم نمیگوید حکم میکنم؛ آن نزاکت دمکراتیک را بههیچوجه از دست نمیدهد. اصلاً حکم نمیکند؛ اما مسیر کار، همان «حکم میکنم» است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر