با دلم که به لولای در گیر کردهاست
با سرم که سنگین است، با برفی که میبارد
باران به تماشای خال گونهام میآید
سنگینم
انگار زنانی آبستن
در دلم زعفران پاک میکنند.
غلامرضا بروسان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر