همان یک بار دیدمشان؛ بعد که برگشتم نبودند، زمین خدا وسیع بود، پیدایشان نکردم یا که رفته بودند؛ بریده و گویی آرام گرفته رو به آسمان. روزگاری دلیل وصل بودهاند و همه خاک و سنگ و سنگریزههای آن حوالی، لابد شاهد نجواهاشان ... و دورترین ستاره در تاریکترین شب، آنها را دیده بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر