بین به
دست گرفتن قدرت توسط هیتلر تا سرنگونی و شکست و خودکشیاش، 12 سال بیشتر فاصله
نبود. البته او برخاسته از خاکستر تحقیر آلمان در جنگ اول جهانی و مصائب اقتصادی و
اجتماعی بعد از آن بود. هیتلر آتش جنگی وحشتناک را برافروخت که «دهها میلیون»
کشته و مفقود و معلول به جا گذاشت و سر آخر هم، آن تمدنی که انتظار داشت رایش خلق
و هزار سال عمر کند، پا نگرفت. 20 درصد ساختمانهای دولتی و خصوصی آلمان در جنگ
نابود شد، 80درصد پایتخت (برلین) آسیب دید و 5 میلیون آلمانی کشته شدند. با این
همه پیشرفت این کشور (البته غیر از بخش شرقی آن که در اشغال نیروهای شوروی بود)،
بعد از جنگ دوم جهانی «معجزه» نام گرفت؛ جمهوری فدرال آلمان (آلمان غربی) علاوه بر
امتیازاتی که مانند ایتالیا در نتیجه دریافت کمکهای گسترده از ایالات متحده و نیز
فقدان مشکلات مربوط به استعمارزدایی از آنها برخوردار بود (انگلستان و فرانسه
گرفتار استعمارزدایی بودند)، صاحب امتیازهای دیگری نیز بود؛ این امتیازات عبارت
بودند از:
▫️
اجماع اجتماعی قوی
▫️ پول
قوی و جذاب برای سرمایههای خارجی
▫️
شبکه بانکی بسیار کارآمد
▫️
موقعیت بسیار مناسب در جامعه اقتصادی اروپا به لطف اشراف بر محور رود راین
▫️ مدیریت
لیبرال ِ کارآمد.
این
امتیازها به آلمان امکان داد تا با سنت دیرپای صنعتی خود تجدید عهد کند و از 1949
تا 1958 (فقط در مدت 9 سال)، از فقر مفرط به قدرت مفرط، آن هم بیهیچ تورمی، دست یابد!
تولید ملی سه برابر شد، ذخایر ارزی به شش میلیارد دلار رسید و اشتغال کامل تامین
شد! 14 سال بعد از پایان جنگ، در سال 1960 (1339 خورشیدی)، آلمانغربی صاحب 10درصد
صادرات جهانی بود.
📚 از اطلاعات
مندرج در صفحات 305، 307، 341 و 350 کتاب «تاریخ اروپا» (سرژ برستاین-پییر میلزا
| نشر ثالث) برای نوشتن این یادداشت استفاده شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر